به یار شرح دل پرملال نتوان گفت
نگفته بهتر، امر محال نتوان گفت
خیال یکشبهٔ هجر تا به دامن حشر:
اگر شود همهروزه وصال نتوان گفت
به سان نقش خیال از تصورات خیال
شدم تمام و به کس این خیال نتوان گفت
تراست پنبهٔ غفلت به گوش و من الکن
به گوش کر، سخن از قول لال نتوان گفت
نهان به پردهٔ اسرار عشق یک سر موی
به آنکه گشته نهان در جوال نتوان گفت
سخن ز علم مگو پیش جهل در برِ جغد
حدیث طایر «فرخندهفال» نتوان گفت
خموش باش که در پیشگاهِ حُسن و جمال
سخن ز مکنت و جاه و جلال نتوان گفت
به ملتی که ز تاریخ خویش بیخبر است
به جز حکایت محو و زوال نتوان گفت
به پیش شیخ ز اسرار میفروش مگوی
که حرف راست به شیطانخیال نتوان گفت
مجال آنکه دهم شرح زندگانیِ خویش
به دست خامه، به عمری مجال نتوان گفت
بس است شکوه و دلتنگی اینقدر عارف
بد از محیط، علیالاتصال نتوان گفت
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره ناتوانی در بیان عمق احساسات و رازهای عشق و زندگی است. شاعر میگوید که نمیتوان دلتنگیها و غمها را به معشوق گفت، زیرا بیان آنها ممکن نیست. همچنین، از محدودیتهای گفتاری در برابر زیبایی و جلال عشق، ناآگاهی ملتها از تاریخ خویش و سختی در انتقال واقعیات زندگی میگوید. در نهایت، به این نتیجه میرسد که در برخی مواقع، زبان قاصر از بیان احساسات عمیق و پیچیدهی انسانی است.
هوش مصنوعی: نمیتوان به محبوب خود از دل پراندوه و غم گفت، چرا که بیان نکردن آن بهتر است و گفتن آن امکانپذیر نیست.
هوش مصنوعی: تصور کردن جدایی یک شب، تا روز حشر، این است که اگر همیشه به وصال برسیم، نمیتوان گفت که همیشه در کنار هم خواهیم بود.
هوش مصنوعی: مانند تصویری خیالی، همه وجودم را به تصوراتی خیالی اختصاص دادم و نتوانستم این خیال را به دیگران منتقل کنم.
هوش مصنوعی: این بیت به این معنی است که وقتی کسی درگیر غفلت و نادانی است، مثل این است که پنبه در گوش خود گذاشته و نمیتواند خوب بشنود. همچنین، صحبت کردن با کسی که متوجه نمیشود و شنوا نیست، بیفایده است.
هوش مصنوعی: عشق دارای رازهایی است که پنهان ماندهاند و حتی اشارهای به آنها نمیتوان کرد. وقتی که کسی به عمق این اسرار میرسد، در واقع نمیتوان به سادگی دربارهٔ آنها سخن گفت یا نظر داد.
هوش مصنوعی: از علم خود در حضور جاهلان صحبت نکن، زیرا مثل این است که در برابر جغدی حرف از پرنده خوشخبر بزنیم.
هوش مصنوعی: سکوت کن، زیرا در محضر زیبایی و زیباییشناسی، نمیتوان از مقام و قدرت و بزرگی سخن گفت.
هوش مصنوعی: ملتی که از تاریخ خود آگاهی ندارد، فقط میتوان درباره از بین رفتن و زوالش صحبت کرد.
هوش مصنوعی: به پیش پیر و مرشد، رازهای نوشیدنی را فاش نکن، زیرا نمیتوان به شیطان اندیشیدن، حقیقت را بیان کرد.
هوش مصنوعی: فرصتی برای شرح زندگیام به وسیله قلم ندارم و در طول عمرم هرگز نتوانستهام آن را بیان کنم.
هوش مصنوعی: دیگر بس است شکایت و ناراحتی، عارف به شدت تحت تاثیر محیط قرار دارد و نمیتواند بهطور مستقیم چیزی بگوید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ز حال طره آشفتهاش مگو سخنی
کزین مقوله به آشفته حال، نتوان گفت
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.