نمود با مژه کاری که نیشتر نکند
به دل بگو که از این غمزه بیشتر نکند
خدنگِ غمزهٔ کاریت با دلم آن کرد
که هیچوقت توانگر به کارگر نکند
دو طُرّهٔ تو به شوخی و بازی آن کرده است
به دل که طفل به گنجشکِ کندهپر نکند
لبِ تو آبِ حیات است و کِشتِ تشنگیام
بگو لبت لبِ لبتشنه تشنهتر نکند
به بیحسابیِ خونابِ دل به صورت و چشم
ببین که چشم خود از کینه این ضرر نکند
به پای نخلِ قدت سنگِ عشق سینه زدم
رقیب گو سرِ هر کوچه نوحه سر نکند
من از دعای سحر زاهدا شدم مأیوس
نگفته بهتر وقتی که حرف اثر نکند
مرا در این سرِ پیری به حال خود ای کاش
گذاردم دل و زین بیش دربهدر نکند
رقیب دستبهسر گشت گوش شیطان کر
خدا کند که از این رهگذر گذر نکند
بگو به عارف از این بیش سربهسر مگذار
ز جان گذشته تفکر به تَرکِ سر نکند
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر بیانگر احساسات عمیق عاشقانه و غمگینی شاعر است. شاعر از معشوقش میخواهد که با نگاه و ناز خود بیشتر دلش را دچار درد نکند و با خوشمزاجی و بازیگوشی، دل او را نمیشکند. او احساس میکند که عشقش به معشوقش بیپاسخ است و حتی محبتش به او نیز جادو و تاثیری ندارد. شاعر به ناتوانی خود در برابر عشق اشاره میکند و به یأس از دعا و دعاها اشاره دارد. در نهایت، او آرزو میکند که از رنج و آزار عشق کمتر رنج ببرد و به حال خود رها شود، در حالی که در دل همچنان غم و عشق وجود دارد.
هوش مصنوعی: با نگاهش کاری میکند که هیچ زخم و آسیبی به دل نرساند. به دل بگو که دیگر از این ناز و غمزه انجام ندهد.
هوش مصنوعی: غمزۀ تو با دلم چنان کرد که هیچ وقت ثروتمند نتواند با کارگر برابری کند.
هوش مصنوعی: دو دسته از موهای تو به گونهای به بازی و شوخی دل مرا مشغول کرده که مانند کودکی که به پر بازیگوشی گنجشکی میپردازد، نمیتوانم از آن دل بکنم.
هوش مصنوعی: لبهای تو مانند آب حیات هستند و بر آتش تشنگی من میافزایند. بگو آیا لب تو، لب تشنه را تشنهتر نمیکند؟
هوش مصنوعی: به بیحسابی عواطف و احساسات دل خود به چهره و نگاهت توجه کن، زیرا چشمانت به خاطر کینه و نفرت آسیب نمیبیند.
هوش مصنوعی: برای عشق تو، دلم را به پای درخت بلند قامتت سپردم. ای حریف، نگذار در هر کوچهای کسی در اندوه سر برآورد.
هوش مصنوعی: من از دعاهای سحر به دلسردی رسیدم؛ وقتی که میبینم حرفها و دعاها تاثیری ندارند، بهتر است که سکوت کنم و چیزی نگویم.
هوش مصنوعی: ای کاش در دوران پیری به حال خود رها میشدم و دل را بیشتر از این آشفته نمیکردم.
هوش مصنوعی: رقیب به سرعت از مسیر خود دور شد و نهادهایی که به نظر نمیرسید به آنها توجه داشته باشند، به حمد خدا امیدوارم که در این راه پیش نیاید و از این مسیر عبور نکند.
هوش مصنوعی: به عارف بگو که این موضوع را بیش از این جدی نگیرد؛ زیرا کسی که به فکر و تأمل در مسائل عمیق میپردازد، از جان خود نیز فراتر میرود و نباید از زندگی و وجودش غافل شود.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
نشان آخر عهد و زوال ملک ویست
که در مصالح بیچارگان نظر نکند
به دست خویش مکن خانگاه خود ویران
که دشمنان تو با تو ازین بتر نکند
چه شد که یار به بالین ما گذر نکند
به چشم لطف به بیمار خود نظر نکند
صبا ز محنت شبهای ما خبر دارد
ز حال بیخبرانش چرا خبر نکند
مرا که چهرهٔ شمعی و خرقهٔ عسلی است
[...]
خیال چشم تو در خاطرم گذر نکند
که از دل آنمژه شوخ سر بدر نکند
شکسته پای تراز من شدست کینه من
که هرگز از دل بیرحم تو سفر نکند
اگر زبان قلم را هزار جا ببرم
[...]
اگر سرشک منت خاک راه تر نکند
ترا ز حالت من دیگری خبر نکند
ریاض حسن ترا خرمی است اردی و دی
مگر به باغ تو باد خزان گذر نکند
ستودن تو دریغ آیدم به سنگدلی
[...]
کسی به حالت بییاریت نظر نکند
گلوی خشک تو ز آب فرات تر نکند
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.