روایت است که یک روز نور چشم نبی
حسین سلاله نسل محمد عربی
برای دیدن فخر انام و شاه زمن
چراغ دیده آن عبا امام حسن
علم نمود قد خود چو شاخه شمشاد
چو سرو سوی سرای حسن به راه افتاد
رسید چون بدر حجره برادر خویش
شنید صوت دلارای ماه انور خویش
که کرده ملک و ملک را ز لحن خود حیران
حسن ز صوت حسن در تلاوت قرآن
نوای روح فزای همان رفیع جناب
نموده آب روان را به جای خود در خواب
ستاده تافته پرها به هم تمام طیور
برون نموده سر از غرفههای جنت حور
به داد خسرو لب تشنه تکیه بر دیوار
ز دیده کرد روان گریه همچو ابر بهار
شد چو موسی عمران ز پای وی تا فرق
به مثل وادی سینا به آب حیرت غرق
حسن ز غنچه شاداب در شکر ریزی
حسین ز دیده غمناک در گهر ریزی
حسن فشانده در از بحر سینه مواج
حسین مستمع صوت عشق در معراج
یکی ز جمله خدام مجتبی ز وداد
گذار وی ببر شاه تشنه لب افتاد
خبر به نزد حسن برد کی رفیع جناب
حسین برادر گریان خویش را دریاب
که مدتی ست به بیرون حجره گریانست
به قرص ماه رخ خود ستاره افشانست
حسن ز حجره به سوی حسین شتاب نمود
تفحص الم قلب آن جناب نمود
سئوال کرد که ای از محن شرشته گلت
چه محنتست برادر که کرده رو به دلت
جواب داد که ای شمع جمع انجمنم
شه ممالک اندوه ابتلا حسنم
از آن زمان که رسید از لب درافشانت
به گوش من ز در حجره صوت قرآنت
بلند گشت ز جانم فغان غم فرسود
که از چه عاقبت این لب شود ز زهر کبود
چگونه این رخ رنگین ز لاله حمرا
شود به رنگ ز مرد ز کینه اعدا
چرا زحدت سم ریزد از گلو ببرت
به طشت یکصدوهفتاد پاره جگرت
از این سخن حسن از دل فغان و ناله کشید
به گفت کای لب عطشان به نزد آب شهید
بلای من چوبلاهای غم فروز تو نیست
ز ابتلای جهان روز کس چو رو زتو نیست
به کربلا پی قتل تو سی هزار نفر
کشند سنگ و نی و چوب و ناوک خنجر
به سوی عرش رسانند آه جان کاهت
کشند سنگدلان قربه الی اللهت
هر آنچه یاد نمائی تو از خدا و رسول
کسی نمیکند آن روز حجت تو قبول
کسی به حالت بییاریت نظر نکند
گلوی خشک تو ز آب فرات تر نکند
بنای عمر ترا رخنه افکند به اساس
غم عروسی قاسم شهادت عباس
ترا به کرببلا مینماید از جان سیر
فراق اکبر و اندوه اصغر بیشیر
تو زیر خاک به عزت کنی نهان تن من
تن تو بر سر خاک اوفتد بدون کفن
اگر به پرده نهان است عزت منزار
سر برهنه رود خواهر تو در بازار
مرا به دامن تو وقت مرگ باشد سر
شود نهان سر تو در تنور خاکستر
ز سوز زهر گر افتد به طشت من ببرم
ز بیکسی صد و هفتاد پاره جگرم
زند یزید لعین پیش چشم زینب تو
میان طشت طلا چوب ظلم بر لب تو
بپوش (صامت) از این شرح جانگداز نظر
که نیست مستمعان را توان و تاب دگر
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: روایتی است درباره نبی حسین، فرزند امام حسین و مظهر نسل محمد. او برای دیدن برادرش حسن، به سوی او حرکت میکند و صدای زیبای حسن را که در حال تلاوت قرآن است، میشنود. حسین از دیدن برادر گریان و ناراحت میشود و علت آن را میپرسد. حسن به حسین میگوید که او نگران آینده و شهادت او در کربلا است و از مصائب و مشکلاتی که باید با آنها روبرو شود، سخن میگوید. حسین بیان میکند که در کربلا، دشمنان زیادی به او حمله خواهند کرد و از یاری و حمایت خداوند و رسول خبری نیست. در نهایت، حسن و حسین به تبادل احساسات و نگرانیهای خود پرداخته و به آینده تلخی که در انتظار حسین است، اشاره میکنند. این روایت به عمق عشق، غم و فراق بین این دو برادر میپردازد و به وقایع آینده کربلا اشاره میکند.
هوش مصنوعی: روایتی وجود دارد که روزی نوه پیامبر اسلام، حسین، که جزء نسل محمد عربی است، به دنیا آمد.
هوش مصنوعی: برای مشاهده بهترین و برترین موجودات و پادشاه زمان، نور چشم من همان عبا و cloak امام حسن است.
هوش مصنوعی: علم و دانش، همچون شاخهای است استوار و بلند مانند شمشاد. وقتی که به سوی زیباییها و فضائل میرود، همچون سروهای بلند و پرشکوه به جلو حرکت میکند.
هوش مصنوعی: وقتی برادر به اتاقش رسید، صدای زیبا و دلنواز محبوبش را شنید.
هوش مصنوعی: کسی که با صدای خود، ملک و مَلَک را حیرتزده کرده، زیبایی صدا و لحنش در تلاوت قرآن، دلها را تسخیر میکند.
هوش مصنوعی: صدا و نغمهای که جان را زنده میکند، به خوبی در خواب آرام و عمیق جاری و ساری است.
هوش مصنوعی: پرندگانی که با هم نشستهاند، تمام پرهای خود را به نمایش گذاشتهاند و از بالای باغهای بهشت سر خود را بیرون آوردهاند.
هوش مصنوعی: خسرو، که تشنه لب بود، به دیوار تکیه داده و با چشمانی پر از اشک به اطراف نگاه میکرد، مانند ابرهای بهاری که باران میبارند.
هوش مصنوعی: وقتی که مانند موسی پسر عمران به زمین افتاد، تمام وجودش مانند وادی سینا به آب شگفتی فرو رفت.
هوش مصنوعی: زیبایی و شادابی حسن مانند شکوفهای سرزنده است که در آن شکر پاشیدهاند، و حسین با چشمانی پر از غم مانند مرواریدی است که از اشک غم به وجود آمده است.
هوش مصنوعی: زیبایی در دل سرشار از عشق حسین، به مانند دریا موج میزند و او شنوندهای است در مسیر صعود و نزدیکی به عشق.
هوش مصنوعی: یکی از خادمان امام مجتبی (ع) در راه وفاداری و خدمت به او به چندین مشکل و سختی دچار میشود، مانند اینکه او در میان لشکری بیمانند و تشنه لب سقوط میکند.
هوش مصنوعی: خبر به حسن میرسد که برادر عزیزش حسین در حال گریه است. از او میخواهد که برادرش را در این حال دریابد و به او توجه کند.
هوش مصنوعی: مدتی است که بیرون از حجره، کسی به طور ناراحت و گریان در حال گریه است و چهرهاش همچون ماه درخشان است که ستارهها او را احاطه کردهاند.
هوش مصنوعی: حسن از اتاق خارج شد و به سمت حسین rushed کرد تا حال او را بررسی کند و قلب او را آرام کند.
هوش مصنوعی: سؤال کرد که ای برادر، چه زحمتی بر تو وارد شده که اینگونه غم و اندوه بر دل تو نشسته است؟
هوش مصنوعی: جواب داد که من شمعی هستم که در جمع دوستان و عاشقان میدرخشم و در عین حال، شهری هستم که در آن غم و آزمایشهای عشق وجود دارد.
هوش مصنوعی: از زمانی که صدای قرآن تو به گوشم رسید و از لبهای تو به من منتقل شد، تمام فضا پر از نور و آرامش شد.
هوش مصنوعی: یک فریاد از جانم به بلندای غم برخاست، که چرا در پایان کار، این لب به رنگ کبود زهرآلود میشود.
هوش مصنوعی: چطور میتواند این چهره زیبا و رنگین به رنگ لالههای سرخ درآید، در حالی که از تنفر و دشمنی دیگران متاثر شده است؟
هوش مصنوعی: چرا اینقدر از شدت درد فریاد میزنی و نمیتوانی خودت را کنترل کنی، در حالی که درد و مصیبت تو به قدری زیاد است که گویا میخواهی دلت را در یک ظرف بزرگ بریزی؟
هوش مصنوعی: به خاطر این سخن، حسن از دلش فریادی برآورد و گفت: ای لب تشنه، به نزد آب شهید برو.
هوش مصنوعی: خوشیها و آرامش من به خاطر غم ناشی از دوری تو نیست، زیرا هیچ کس در این جهان نیست که به اندازه تو در زندگیام تأثیرگذار باشد.
هوش مصنوعی: در کربلا، به خاطر جان خواهی تو، سی هزار نفر با سنگ و چوب و خنجر به جنگ میآیند.
هوش مصنوعی: آه تو را به سمت آسمانها میبرند، در حالی که سنگدلانی در این راه تو را سخت آزار میدهند تا به خدا برسی.
هوش مصنوعی: هر چیزی که تو در مورد خدا و پیامبر به کسی آموزش دهی، در آن روز (روز قیامت) دلیل و مستندات تو پذیرفته نخواهد شد.
هوش مصنوعی: هیچکس به حال بییاریت توجهی نمیکند و وضعیت ناخوشایند تو را بهبود نخواهد بخشید، حتی اگر بخواهی که دیگران به تو کمک کنند. گلوی خشک تو، که به تشنگیات اشاره دارد، از آبی که در دسترس است سیراب نخواهد شد.
هوش مصنوعی: زندگی تو را تحت تأثیر قرار داده و به بنیان آن، غم و اندوه ناشی از ازدواج قاسم و شهادت عباس را افزوده است.
هوش مصنوعی: این شعر به اهمیت و زیباییهای کربلا اشاره دارد و بیان میکند که جدایی و غم از دست دادن عزیزان، به ویژه اکبر و اصغر، در این مکان نمایانتر میشود. کربلا به عنوان جایی مقدس، بار احساسات عمیق و تلخیهای فراق را به دوش میکشد و یادآور درد و اندوه است.
هوش مصنوعی: تو در زیر خاک به مقام و عزت خود ادامه میدهی، اما بدن من بر روی زمین بیکفن و بیپوشش خواهد افتاد.
هوش مصنوعی: اگرچه من در رختِ پوشیده از شرم و سادگی هستم، اما سرِ بیپوشش خواهر تو در میان مردم دیده میشود.
هوش مصنوعی: در زمان مرگ من، امیدوارم که وجودم به دامن تو آویزان شود و درخت وجودم به گونهای باشد که روح من در آتش خاکستر شود و ناپدید گردد.
هوش مصنوعی: اگر زهر سوزان به ظرف من بیفتد، به خاطر تنهاییام، صد و هفتاد تکه از دل شکستهام را با خود میبرم.
هوش مصنوعی: زندگی یزید پلید در مقابل چشمان زینب، در میان تشت طلا، ظلم و ستم بر دهان تو نشسته است.
هوش مصنوعی: اینجا گفته میشود که بهتر است این درد و رنج عاطفی را از دید دیگران پنهان کنی، چون دیگران توان و قدرت شنیدن آن را ندارند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
شده است بلبل داود و شاخ گل محراب
فکنده فاخته بر رود و ساخته مضراب؟
یکی سرود سراینده از ستاک سمن
یکی زبور روایت کننده از محراب
نگر که پردر گردید آبگیر بدانکه
[...]
شبی چو روز فراق بتان سیاه و دراز
درازتر ز امید و سیاه تر ز نیاز
ز دور چرخ فرو ایستاده چنبر چرخ
شبم چو چنبر بسته در آخرش آغاز
برآمده ز صحیفه فلک چو شب انجم
[...]
گرفت مشرق و مغرب سوار آتش و آب
ربود حرص امارت قرار آتش و آب
همی شکنجد باد و همی شکافد خاک
به جنبش اندر دود و بخار آتش و آب
به خشگ و تر به جهان دربگشت ناظر عقل
[...]
خری سبوی سرو روده گوش و خم پهلو
کماسه پشت و کدو گردن و تکاو گلو
چو آمد آید با او سبوی و روده و خم
چو شد کماسه رود با وی و تگا و کدو
خری سرش ز خری چون کدوی بیدانه
[...]
زهی بمشرق و مغرب رسیده انعامت
شکوه خطبه وسکه زحشمت نامت
زتست نصرت اسلام از آن فلک خواند است
حسام دولت و دین و علاء اسلامت
بزرگ سایه یزدان و آفتاب ملوک
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.