بلای هجر تو تنها همان برای من است
چه جرم رفت که یک عمر این جزای من است
من این که قیمتِ وصل تو را ندانستم
فراق آنچه به من میکند سزای من است
برای خاطر بیگانگان نپرسد کاین
غریبِ از وطن آواره آشنای من است
بریز خونم و اندیشه از حساب مکن
به حشر دیدن روی تو خونبهای من است
مرا ز روی نکو منع کی توان کردن
که این معالجهٔ درد بیدوای من است
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره درد و فراق ناشی از جدایی معشوق است. شاعر میگوید که تنها بلای هجر معشوق برای او باقی مانده و این جدایی به نوعی مجازات زندگیاش است. او به ارزش وصال معشوق اشاره میکند و میگوید که فراق، مجازات اوست. شاعر از بیگانگان میخواهد که در مورد حال او نپرسند، زیرا او به شدت از وطن و عشقش دور مانده است. در نهایت، او بیان میکند که حتی با ریختن خونش، نمیتواند از عشق معشوقش دل بکند و مقاومتی در برابر درد ناشی از فراق ندارد، چراکه درمانی برای این درد ندارد.
هوش مصنوعی: رنج و عذاب دوری تو تنها درد من است، چه خیانتی کردهام که برای یک عمر باید مجازات آن را بپردازم؟
هوش مصنوعی: من نتوانستم ارزش وصال تو را درک کنم و از طرفی، جداییای که اکنون به سراغم آمده، پاداش من است.
هوش مصنوعی: برای اینکه دیگران نپرسند، که این فرد بیگانه و دور از وطن کیست، تنها به یاد من آشنا است.
هوش مصنوعی: خودت را قربانی کن و نگذار که فکر و محاسبهات به میان بیاید، زیرا دیدن چهرهات در روز قیامت، برای من ارزش خونم خواهد بود.
هوش مصنوعی: من نمیتوانم از زیبایی و خوبیات دست بکشم، زیرا این درد من تنها با محبت تو درمان میشود و هیچ دارویی دیگری برای آن وجود ندارد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
شراب خانه ی وحدت که انزوای من است
درو وساده ی تحقیق متّکای من است
کسی زمن نکند این سخن قبول ولی
ورای سدره اگر بشنوی سرای من است
فراز و شیب تعلق به معرفت دارد
[...]
ز خون دل که به رخسار ماجرای من است
بخوان به لطف که دیباچه وفای من است
نفس رسیده به آخر، هوس نماند جز این
که بشنوم ز تو کاین مردان از برای من است
به جای دعای غمت می کنم که دیر زیاد
[...]
اگر چه غمزهٔ خونریز تو بلای من است
سرشک لعل و زر چهره خون بهای من است
مرا که از تو به صد تیغ بر نتابم روی
چه غم ز تیر ملامت که در قفای من است
مرا چو در نظرم سرکشی به جای تو نیست
[...]
جفای تو که بسی خوشتر از وفای من است
همه عنایت و لطف است چون به جای من است
وفا که با همه کس می کنی نمی خواهم
من و جفای تو کان خاصه از برای من است
چو قدر دولت وصل تو را ندانستم
[...]
منم که تنگدلی باغ دلگشای من است
به دستم آبله جام جهاننمای من است
رسید همرهی بخت واژگون جایی
که هر که خاک رهم بود خار پای من است
به دستگیری افلاک احتیاجی نیست
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.