گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
عارف قزوینی

لباس مرگ بر اندام عالمی زیباست

چه شد که کوته و زشت این قبا به قامت ماست

بیار باده که تا راه نیستی گیرم

من آزموده‌ام آخر بقای من به فناست

گهی ز دیدهٔ ساقی خراب گه از می

خرابی از پی هم در پی خرابی ماست

ز حد گذشت تَعَدّی کسی نمی‌پرسد

حدودِ خانهٔ بی‌خانمان ما ز کجاست

برای ریختنِ خونِ فاسدِ این خلق

خبر دهید که چنگیز پی خجسته کجاست

بگو به هیئت کابینهٔ سر زلفش

که روزگار پریشان ما ز دست شماست

چه شد که مجلس شوری نمی‌کند معلوم

که خانه خانهٔ غیر است یا که خانهٔ ماست

خراب مملکت از دست دزد خانگی است

ز دست غیر چه نالیم هر چه هست از ماست

اگر به حالت عدلیه پی برد شیطان

کند مدلل تقصیر ز آدم و حواست

ببین بنای محبت چه محکم است، شکست

به طاق کسری خورده است و بیستون برجاست

اگر که پرده بیفتد ز کار می‌بینی

به چشم، عارف و عامی در این میان رسواست

 
sunny dark_mode