لغتنامهابجدقرآن🔍گوگلوزنغیرفعال شود

گنجور

 
عارف قزوینی

لباس مرگ بر اندام عالمی زیباست

چه شد که کوته و زشت این قبا به قامت ماست

بیار باده که تا راه نیستی گیرم

من آزموده‌ام آخر بقای من به فناست

گهی ز دیدهٔ ساقی خراب گه از می

خرابی از پی هم در پی خرابی ماست

ز حد گذشت تَعَدّی کسی نمی‌پرسد

حدودِ خانهٔ بی‌خانمان ما ز کجاست

برای ریختنِ خونِ فاسدِ این خلق

خبر دهید که چنگیز پی خجسته کجاست

بگو به هیئت کابینهٔ سر زلفش

که روزگار پریشان ما ز دست شماست

چه شد که مجلس شوری نمی‌کند معلوم

که خانه خانهٔ غیر است یا که خانهٔ ماست

خراب مملکت از دست دزد خانگی است

ز دست غیر چه نالیم هر چه هست از ماست

اگر به حالت عدلیه پی برد شیطان

کند مدلل تقصیر ز آدم و حواست

ببین بنای محبت چه محکم است، شکست

به طاق کسری خورده است و بیستون برجاست

اگر که پرده بیفتد ز کار می‌بینی

به چشم، عارف و عامی در این میان رسواست

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
عنصری

ز راستی و بلندی که مر ترا بالاست

به وصفت اندر، معنی بلند گردد و راست

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از عنصری
ناصرخسرو

اگر بزرگی و جاه و جلال در درم است

ز کردگار بر آن مرد کم درم ستم است

نداد داد مرا چون نداد گربه مرا

تو را از اسپ و خر و گاو و گوسفند رمه است

یکی به تیم سپنجی همی نیابد جای

[...]

ازرقی هروی

در قناعت و توفیق دین و مذهب راست

بروزگار تو ، ای فخر کاینات ، کراست؟

برون ز راه تو هر راه کاندر آفاقست

غریق بیم و امید و اسیر روی و ریاست

فزایش سخن و نکتۀ بدیع تو را

[...]

قطران تبریزی

سرشگ ابر بکردار لؤلؤ لالاست

نسیم باد بکردار عنبر ساراست

سپاه برف رمید و سپاه لاله رسید

خروش زاغ نشست و خروش فاخته خاست

بهر کجا نگری پیش چشم تو گهر است

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از قطران تبریزی
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه