ای خواجه مکن تا بتوانی طلب علم
کاندر طلب راتب هر روز بمانی
رو مسخرگی پیشه کن و مطربی آموز
تا داد خود از کهتر و مهتر بستانی
نی گوشهٔ کنجی و کتابی بر عاقل
بهتر ز بسی گنج و بسی کامروانی
گر بیخردان قیمت این ملک ندانند
ای عقل خجل نیستم از تو که تو دانی
فرعون و عذاب ابد و ریش مرصع
موسی کلیمالله و چوبی و شبانی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به شخصی میگوید که به جای طلب علم و دانش، بهتر است به مسخرگی و هنری مانند مطربگری بپردازد، زیرا در جامعه بهدست آوردن حق و مقام نیازمند هنر و سرگرمی است. او تأکید میکند که در دنیا، زمان زیادی در جستجوی علم تلف میشود و همچنین به این باور اشاره میکند که حتی اگر بیخردان ارزش این دنیا را ندانند، او از عقل خود شرمنده نیست. در اشاره به داستان حضرت موسی و فرعون، به تضاد میان جهل و خرد اشاره میکند و نتیجه میگیرد که در نهایت، هوش و هنر مهمتر از علم صرف است.
هوش مصنوعی: ای آقا، تا زمانی که میتوانی، علم را جستجو کن، چرا که در جستجوی علم، هر روز پاداشی نصیبت خواهد شد.
هوش مصنوعی: به شوخی و بازیگوشی بپرداز و هنر موسیقی را یاد بگیر تا بتوانی از دیگران حق خود را بگیری، چه بزرگترها و چه کوچکترها.
هوش مصنوعی: تجربه و دانش برای یک فرد عاقل از داشتن ثروت زیاد و لذتهای سطحی ارزشمندتر است؛ حتی یک گوشه ساکت و کتابی برای خواندن بیشتر از ثروت و خوشبختیهای زودگذر به او کمک میکند.
هوش مصنوعی: اگر نادانها ارزش این سرزمین را ندانند، من از تو، ای عقل، شرمنده نیستم، زیرا تو میدانی.
هوش مصنوعی: این جمله به نوعی به ظالم بودن فرعون و عذابی که به او رسید، اشاره دارد. همچنین به جایگاه موسی، پیامبری که با چوبش معجزات بزرگی انجام داد و در عین حال به شغل شبانی خود اشاره میکند. این مضمون نمادی از مبارزه با ظلم و پیامبری است که از ظاهری ساده برخوردار بود اما در دل ماجراهای بزرگ و الهی قرار داشت.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
گویم ز دل خویش دهانت کنم ای دوست
گوید نتوان کرد ز یک نقطه دهانی
گویم ز تن خویش میانت کنم ای ماه
گوید نتوان ساخت ز یک موی میانی
ای دوست به صدگونه بگردی به زمانی
گه خوش سخنی گیری و گه تلخ زبانی
چون ناز کنی ناز ترا نیست قیاسی
چون خشم کنی خشم ترا نیست کرانی
مانند میان تو و همچون دهن تو
[...]
روزی که تو آن زلف پر از مشک فشانی
ما را ندهد هیچ کس از مشگ نشانی
زلف تو شکنج است و تو بازش چه شکنجی
جعد تو فشانده است تو بازش چه فشانی
گاه این زبر سیم کند غالیه سائی
[...]
در کف دو زبانیست مرا بسته دهانی
گوید چو فصیحان صفت بیت زمانی
آن کودک عمری که بود کوژ چو پیری
و آواز برآورده چو آواز جوانی
ترکیب بدیعش ز جماد و حیوانست
[...]
ای ترک زبهر تو دلی دارم و جانی
ور هر دو بخواهی به تو بخشم به زمانی
با چون تو بتی زشت بود گر چو منی را
تیمار دلی باشد و اندیشهٔ جانی
از کوچکی ای بت که دهان داری گفتم
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۲ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.