گنجور

 
انوری

نگر تا حلقهٔ اقبال ناممکن نجنبانی

سلیما ابلها لابلکه مرحوما و مسکینا

سنایی گرچه از وجه مناجاتی همی گوید

به شعری در ز حرص آنکه یابد دیدهٔ بینا

که یارب مر سنایی را سنایی ده تو در حکمت

چنان کز وی به رشک آید روان بوعلی سینا

ولیکن از طریق آرزو پختن خرد داند

که با تخت زمرد بس نیاید کوشش مینا

برو جان پدر تن در مشیت ده که دیر افتد

ز یاجوج تمنی رخنه در سد ولوشینا

به استعداد یابد هرکه از ما چیزکی یابد

نه اندر بدو فطرت پیش از کان الفتی طینا

بلی از جاهدوا یکسر به دست تست این رشته

ولیک از جاهدوا هم برنخیزد هیچ بی‌فینا

 
 
 
فانوس خیال: گنجور با قلموی هوش مصنوعی
سنایی

که یارب مر سنایی را سنایی ده تو در حکمت

چنان کز وی به رشک افتد روان بوعلی سینا

انوری

همین شعر » بیت ۳

که یارب مر سنایی را سنایی ده تو در حکمت

چنان کز وی به رشک آید روان بوعلی سینا

انوری

همین شعر » بیت ۱

نگر تا حلقهٔ اقبال ناممکن نجنبانی

سلیما ابلها لابلکه مرحوما و مسکینا

سلمان ساوجی

صبا چون نیست امکان تصرف در سر کویش

نگر تا حلقه اقبال ناممکن نجنبانی!

انوری

همین شعر » بیت ۱

نگر تا حلقهٔ اقبال ناممکن نجنبانی

سلیما ابلها لابلکه مرحوما و مسکینا

حافظ

خیال چنبر زلفش فریبت می‌دهد حافظ

نگر تا حلقه اقبال ناممکن نجنبانی

انوری

همین شعر » بیت ۱

نگر تا حلقهٔ اقبال ناممکن نجنبانی

سلیما ابلها لابلکه مرحوما و مسکینا

قاسم انوار

رضای حق نگردد جمع هرگز با هوای تو

نگر: تا حلقه اقبال ناممکن نجنبانی!

ابن یمین

الا ایدل اگر خواهی تماشاگاه علوی را

بسان قدسیان بر شو ببام گنبد مینا

نظر بگشای تا بینی جهانی جان همه شادان

ولیکن این کسی بیند که دارد دیده بینا

درین بیدای بی پایان که شد عقل اندرو حیران

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه