گنجور

 
انوری

ای خداوندی که هرکه از طاعتت سربرکشد

روزگارش خط خذلان تا ابد بر سر کشد

گر سموم قعر تو بر موج دریا بگذرد

جاودان از قهر دریا باد خاکستر کشد

ور نسیم لطف تو بر شعلهٔ دوزخ وزد

دلو چرخ از دوزخ آب زمزم و کوثر کشد

رونق عالم تصرفهای کلکت می‌دهد

ورنه تاثیر حوادث خط به عالم درکشد

بر مسیر کلک تو ترتیب عالم واجبست

تا به استحقاقش اندر سلک نفع و ضر کشد

تیر گردون کیست باری در همه روی زمین

کو به دیوان قدر یک حرف بر دفتر کشد

گر ز بهر تیر شه گلبن کند پیکان رواست

بید باری کیست کاندر باغ شه خنجر کشد

صاحبا گر بنده را تشریف خاصت آرزوست

تا بدان دامن ز جیب آسمان برتر کشد

کیست آخر کو نخواهد کز پی تشریف تو

ذیل تاریخ شرف در عرصهٔ محشر کشد

آسمان را گر نوید جامهٔ سگبان دهی

در زمان ذراعهٔ پیروزه از سر برکشد

تا عروس بوستان را دست انصاف بهار

از ره مشاطگی در حیله و زیور کشد

رونق بستان عمرت باد تا این شعر هست

کابر آذاری همی در بوستان لشکر کشد

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
سنایی

گاه آن آمد که باد مهرگان لشکر کشد

دست او پیراهن اشجار از سر برکشد

باغها را داغهای عبریان بر بر زند

شاخها را چادر نسطوریان بر سر کشد

زان که سیسنبر چو نمامست و نرگس شوخ چشم

[...]

وطواط

چون علاء دولت و دین دروغا خنجر کشد

رایت اعزاز حق بر گنبد اخضر کشد

تا بود زین سان هلاک خسم او، از آفتاب

هم سپر گیرد بکف گردون و هم خنجر کشد

دهر کی یارد که در راه خلافش پا نهد؟

[...]

سید حسن غزنوی

خسروی کو را به لطف خود همی حق برکشد

خاکپایش چرخ چون در چشم خود اندر کشد

تیر سوی خصم او هدیه همی پیکان برد

تیغ پیش دست او تحفه همی گوهر کشد

بوی عدلش چون بیابد شرع دل بر جان نهد

[...]

مولانا

هر زمان کز غیب عشق یار ما خنجر کشد

گر بخواهم ور نخواهم او مرا اندرکشد

همچو پره و قفل من چون جفت گردم با کسی

همچو مرغ کشته آن دم پرم از من برکشد

کفر و دین عاشقانش هم رقوم عشق اوست

[...]

سلمان ساوجی

من چه دانستم که هجر یار چندین در کشد؟

یا مرا یکبارگی وصلش قلم در سر کشد

اشک را کش من به خون پروردم اندازم ز چشم

ناله را کز دل برون کردم به رغمم بر کشد

کمترنیش بنده‌ام بر دل کشیده داغ هجر

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه