ای از کمال حسن تو جزوی در آفتاب
خطت کشیده دائرهٔ شب بر آفتاب
زلف چو مشک ناب ترا بنده مشک ناب
روی چو آفتاب ترا چاکر آفتاب
آنجا که زلف تست همه یکسره شب است
وانجا که روی تست همه یکسر آفتاب
باغیست چهره تو که دارد ستارهبار
سرویست قامت تو که دارد بر آفتاب
بر ماه مشک داری و بر سرو بوستان
در لاله نوش داری و در عنبر آفتاب
گر حور و آفتاب نهم نام تو رواست
کاندر کنار حوری و اندر بر آفتاب
از چهره آفتابی و از بوسه شکری
بس لایق است با شکرت همبر آفتاب
انگیختست حسن تو گل با مه تمام
وامیخته است لفظ تو با شکر آفتاب
گر نایب سپهر نشد زلف تو چرا
در حلقه ماه دارد و در چنبر آفتاب
خالیست بر رخ تو بنامیزد آنچنانک
خواهد همی به خوبی ازو زیور آفتاب
گویی که نوک خامهٔ دستور پادشاه
ناگه ز مشک شب نقطی زد بر آفتاب
مخدوم ملکپرور و صدر جهان که هست
در پیش بارگاهش خدمتگر آفتاب
فرزانه مجد دولت و دین کز برای فخر
داد ز رای روشن او رهبر آفتاب
عالی ابوالمعالی بن احمد آنکه اوست
از مخبر آسمانی و از منظر آفتاب
لشکرکشی که هستش لشکرگه آسمان
فرماندهی که هستش فرمانبر آفتاب
بر طالع قویش دعاگوی مشتری
بر طلعت شهیش ثناگستر آفتاب
هر صبحدم بسوزد بهر بخور او
مشک سیاه شب را در مجمر آفتاب
کامل ز ذات اوست خردپرور آدمی
قاهر ز جود اوست گهرپرور آفتاب
بر منبری که خطبهٔ مدحش ادا کنند
بوسد ز فخر پایهٔ آن منبر آفتاب
زیبد زمانه را که کند بهر مدح او
خامه شهاب و نقش شب و دفتر آفتاب
ای صاحبی که دایم بر آسمان ملک
دارد ز رای روشن تو مفخر آفتاب
ای از محل چنانکه زهر آفریده جان
وی از شرف چنانکه زهر اختر آفتاب
آنجا برد که رای تو باشد دل آسمان
و آنجا نهد که پای تو باشد سر آفتاب
از گرد موکب تو کشد سرمه حور عین
وز ماه رایت تو کند افسر آفتاب
نام شب از صحیفهٔ ایام بسترد
از رای تو اجازت یابد گر آفتاب
بر عزم آنکه ریزد خون عدوی تو
هر روز بامداد کشد خنجر آفتاب
تا کیمیای خاک درت بر نیفکند
در صحن هیچ کان ننهد گوهر آفتاب
سیمرغ صبح را ندهد مژدهٔ صباح
تا نام تو نبندد بر شهپر آفتاب
چون تیغ نصرت تو برآرد سر از نیام
گویی همی برآید از خاور آفتاب
با بندگانت پای ندارند سرکشان
میرد سپاه شب چو کشد لشکر آفتاب
آنجا که رزم جویی و لشکرکشی به فتح
در بحر خون بتابد بیمعبر آفتاب
از تف و تاب خنجر مردان لشکرت
در سر کشد به شکل زنان چادر آفتاب
ای آفتاب دولت عالیت بیزوال
وی در ضمیر روشن تو مضمر آفتاب
ای چاکری جاه ترا لایق آسمان
وی بندگی رای ترا در خور آفتاب
هر شعر آفتاب که نبود بر این نمط
خصمی کند هر آینه در محشر آفتاب
آیینهای که جلوهگه روی تو بود
میزیبدش هر آینه خاکستر آفتاب
نشگفت اگر نویسد این شعر انوری
بر روی روزگار به آب زر آفتاب
تا نوبهار سبز بود و آسمان کبود
تا لاله سایه جوید و نیلوفر آفتاب
سر سبز باد ناصحت از دور آسمان
پژمرده لالهوار حسودت در آفتاب
در جشن آسمانوش تو ریخته به ناز
ساقی ماه روی تو در ساغر آفتاب
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر توصیف زیبایی و کمال معشوق است. شاعر از ویژگیهای ظاهری معشوق، مانند چهرهاش که مانند آفتاب روشن و زلفش مانند مشک خالص توصیف میکند. او زیباییهای معشوق را با عناصر طبیعی مثل گل، ماه و آفتاب مقایسه میکند و به عظمت مقام و شرافت او اشاره میکند. در ادامه، شاعر از فضایل شخصیتی معشوق و تأثیر او بر جهان سخن میگوید و او را به عنوان نماد رهبری و قدرت توصیف میکند. این اثر به زیبایی زبان و ادبیات فارسی، مملو از تشبیهات و استعارهای دلنشین است و در نهایت با ستایش از معشوق و تاثیر او بر زندگی و طبیعت به پایان میرسد.
هوش مصنوعی: ای کسی که زیباییات چنان است که تنها بخشی از آن در برابر آفتاب مشخص است و سایهای را بر آفتاب میکشد، گویی شب به دور نور روز پیچیده شده است.
هوش مصنوعی: موهای تو مانند مشک خالص است و من غلام آن مشک خالص هستم. چهرهات مثل خورشید میدرخشد و من نوکر آن خورشید هستم.
هوش مصنوعی: جایی که موهایت قرار دارد، همه جا تاریکی و شب است و در جایی که چهرهات نمایان است، همه چیز روشن و پر از نور است.
هوش مصنوعی: چهره تو مانند باغی است پر از زیبایی و درخشندگی، و قامت تو مانند درخت سرو است که در برابر آفتاب ایستاده و خود را نمایان کرده است.
هوش مصنوعی: تو دارای زیباییهایی چون ماه و عطر مشک هستی، و در میان گلهای باغ، بوی لاله را از تو میتوان استشمام کرد. همچنین، بویی خوش مانند عنبر و گرمای آفتاب را در وجود تو حس میکنم.
هوش مصنوعی: اگر نام تو را کنار حوری و زیر آفتاب بیاورم، این کار زیبا و شایستهای خواهد بود.
هوش مصنوعی: این جمله به زیبایی و جذابیت چهرهای آفتابی و لذت بوسهای شیرین اشاره دارد. میتوان گفت که بوسهای که از این چهره گرفته میشود، به اندازهای شایسته و مناسب است که به روشنی و گرمای خورشید میماند. در واقع، این زیبایی و شیرینی در هم آمیختهاند و تصویری دلنشین و خاطرهانگیز را به نمایش میگذارند.
هوش مصنوعی: زیبایی تو باعث شکوفه دادن گلها شده و کلام تو با شیرینی آفتاب در هم آمیخته است.
هوش مصنوعی: اگر سایه آسمان هم نتوانسته زلف تو را در آغوش بگیرد، پس چرا این زلف در حلقه ماه و در چنبر خورشید قرار دارد؟
هوش مصنوعی: بر چهره تو نشانهای نیست که نشان دهد خورشید به خوبی میتواند جلوه کند و زیور بیافریند.
هوش مصنوعی: به نظر میرسد که نوک قلمی که در دستان پادشاه است، ناگهان از رنگ مشکی شب بر روی خورشید نقطهای ایجاد میکند.
هوش مصنوعی: این بیت به ستایش شخصیتی بزرگ و برجسته اشاره دارد که به عنوان حاکمی محبوب و محترم شناخته میشود. او در مقام خود به قدری والا و ارزشمند است که حتی آفتاب هم در پیشگاهش بهعنوان خدمتگزار شناخته میشود. در واقع، این جمله نشاندهنده مقام و عظمت کسی است که به آن اشاره شده و قدرت و مقامش را به تصویر میکشد.
هوش مصنوعی: فرزانهای که باعث افتخار و سربلندی دین و دولت است، بهخاطر روشنفکری و اندیشهاش، مانند رهبری است که نور آفتاب را هدایت میکند.
هوش مصنوعی: عالی ابوالمعالی بن احمد، فردی است که از اخبار آسمانی آگاه است و از دیدگاه آفتاب میدرخشد.
هوش مصنوعی: جنگی که در حال وقوع است، میدانش آسمان است و آن کسی که هدایت میکند، تحت فرمان آفتاب است.
هوش مصنوعی: در روزگاری که ستارهای قوی بر سر او وجود دارد، به خاطر زیبایی و چهرهاش، درود و ستایش خورشید بر او نازل میشود.
هوش مصنوعی: هر صبح به خاطر خوراک او، مشک سیاه شب را در آتش آفتاب میسوزاند.
هوش مصنوعی: این شعر به این معناست که منشأ عقل و خرد انسان از ذات خداوند است و قدرت و توانایی انسان به برکت بخشش و نیکیهای او میباشد. همچنین، وجود نور و روشنایی در زندگی انسانها ناشی از الطاف و مواهب الهی است.
هوش مصنوعی: در جایگاهی که دربارهٔ او صحبتهای زیبا و تحسینآمیز میشود، آفتاب به خاطر عظمت و مقامش، پایههای آن جایگاه را میبوسد.
هوش مصنوعی: زمانه زیباست وقتی که به خاطر ستایش او، قلمی مانند شهاب، نقشهای شب و دفتر آفتاب به کار گرفته میشود.
هوش مصنوعی: ای کسی که همیشه بر آسمان سلطنت داری و با اندیشه روشن تو، خورشید هم به تو افتخار میکند.
هوش مصنوعی: ای شخصی که به زیبایی، همچون زهر نفوذ میکنی و جانش همچون آفتاب از مقام و شرف بالایی برخوردار است.
هوش مصنوعی: به جایی برو که آرزویت در آنجا باشد، جایی که عشق تو با آسمان در ارتباط باشد و در آن مکان، جایی قرار بگیر که وجود تو با نور خورشید پیوند داشته باشد.
هوش مصنوعی: از زیبایی و جلال تو، حورهای بهشتی چشمهای خود را با سرمههای گرانبها میآرایند و نور ماه، به خاطر درخشش تو، مانند یک تاج بر سر خورشید قرار میگیرد.
هوش مصنوعی: اگر اجازه دهی، شب نامش را از دفتر روزها پاک کند و خود را به آفتاب بپیوندد.
هوش مصنوعی: با اراده این که دشمن تو هر روز صبح خونش بریزد، آفتاب خنجر خود را به سمت او میکشد.
هوش مصنوعی: تا کی میخواهی که جواهر وجودت مانند سنگهای بیارزش در این دنیا بماند، در حالی که در مکانهای دیگر ارزش واقعی خود را پیدا کند؟
هوش مصنوعی: پرندهای افسانهای به نام سیمرغ، بشارت صبح را نمیدهد تا زمانی که نام تو بر بالهای آفتاب حک شود.
هوش مصنوعی: وقتی شمشیر پیروزی تو از غلاف بیرون میآید، انگار که آفتاب از سوی شرق طلوع میکند.
هوش مصنوعی: بیادبان و سرکشان به بندگان تو نمیتوانند تکیه کنند، زیرا هنگامی که روز به طلوع میرسد، سپاه شب مانند یک ارتش فرماندهی میشود.
هوش مصنوعی: در جایی که جستجوی جنگ و نبرد به پیروزی در دریاهای خون منجر میشود، نور خورشید بهراستی بدون هیچ مانعی میتابد.
هوش مصنوعی: چون داغ و حرارت خنجر مردان جنگی بر سر مینشیند، به گونهای میافتد که مانند چادر زنان، پرتو خورشید را میپوشاند.
هوش مصنوعی: ای خورشید پرقدرت و با عظمت که همیشه درخشان هستی، تو در دل روشنی نهفتهای.
هوش مصنوعی: ای خدمتگزار، مقام و منزلت تو لایق آسمان است و بندگی تو شایستهی تابش آفتاب.
هوش مصنوعی: هر شعری که مانند خورشید روشن و درخشان نیست، در روز قیامت به طور قطع به او اعتراض خواهد شد.
هوش مصنوعی: آیینهای که نشاندهنده زیبایی تو بود، هر بار در برابر آن، خاکستر آفتاب خود را از دست میدهد.
هوش مصنوعی: تعجبی ندارد اگر انوری این شعر را با رنگ طلا بر روی روزگار بنویسد و آن را روشن کند.
هوش مصنوعی: تا وقتی که بهار با رنگ سبز خود فرا میرسد و آسمان به رنگ آبی درآمده، گل لاله به دنبال سایهای میگردد و گل نیلوفر به نور خورشید نیاز دارد.
هوش مصنوعی: نسیم خوشی از دور میوزد و پریشانی آسمان را به تصویر میکشد، در حالی که لالههایی که حسودند، در نور آفتاب پژمرده و بیجان شدهاند.
هوش مصنوعی: در جشن آسمانی که پر از زیبایی و شادی است، ساقی با ناز و کرشمه، چهره ماه تو را در ظرفی از نور خورشید به نمایش گذاشته است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای از کمال حسن تو جزوی در آفتاب
خطت کشیده دایرۀ شب بر آفتاب
زلف چو مشک ناب ترا بنده مشک ناب
روی چو آفتاب ترا چاکر آفتاب
آنجا که زلف تست همه یکسره شبست
[...]
گر مایه گیرد از رخت ای دلبر آفتاب
عاشق شود زمانه بصد دل، بر آفتاب
هر بامداد گیرد بر بوی روی تو
نه کلّه فلک را در زیور آفتاب
در رشک جیب تو بدردّ صبح پیرهن
[...]
ای جلوه کرده روی تو خود را در آفتاب
وی گشته نور روی ترا مظهر آفتاب
ای حلقهٔ در تو بهَر خانه ماه نو
وی نایب رخ تو بهر کشور آفتاب
گردان ز شوق تست بهر جانب آسمان
[...]
بفراشت صبحدم علم از خاور آفتاب
لشکر براند گرم به هر کشور آفتاب
رم خورد ادهم شب از آفاق چون ببست
بر نقره خنگ گردون زین زر آفتاب
از شام لشکری که سیاهی همی نمود
[...]
از می طلوع کرد چو در ساغر آفتاب
عکس تو آفتاب دگر شد در آفتاب
بین روی ساقی و می روشن که خلق را
سوزند نوع دیگر از اینها هر آفتاب
شب ز آفتاب روی تو و آفتاب می
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.