ای سخا را مسببالاسباب
وی کرم را مفتحالابواب
آستان تو چرخ را معبد
بارگاه تو خلق را محراب
کف تو باب کان پرگوهر
در تو باب بحر بیپایاب
عنف تو در لب اجل خنده
لطف تو در شب امل مهتاب
صاحبا گرچه از پرستش تو
حرمت شیب یافتم به شباب
از حدیث و قدیم هست مرا
آستان مبارک تو مآب
بارها عقل مر مرا میگفت
که از این بارگاه روی متاب
مایه گیرد صواب او ز خطا
گر درنگت شود بدل به شتاب
زودجنبش مباش همچو عنان
دیرآرام باش همچو رکاب
دوش با یار خویش میگفتم
سخنی دوستوار از هر باب
تا رسیدم بدین که عقل شریف
مینماید مرا طریق صواب
کرد در زیر لب تبسم و گفت
ای تو را نام در عنا و عذاب
نه سلام تو را ز بخت علیک
نه سؤال تو را ز بخت جواب
طیرهای گاه سلوت از اعدا
خجلی وقت دعوی از احباب
تو چو هر غافلی و بیخبری
تن زدهستی در این وثاق خراب
روز و شب محرم تو کلک و دوات
سال و مه مونس تو رحل و کتاب
نه تو را راحت بقا و حیات
نه تو را لذت طعام و شراب
رمضان آمد و همیسازند
کدخداییسرا اولوالالباب
نزنی لاف خدمت اشراف
نکشی بار منت اصحاب
هم غریو تو چون غریو غریب
هم خروش تو چون خروش غراب
چون فلک بیقراری از غم و رنج
چون ملک بینصیبی از خور و خواب
معده و حلق ناز و نعمت تو
طعمهٔ صعوه و گلوی عقاب
گرچه در بذل و جود بنماید
سایهٔ صاحب آفتاب و سحاب
گرچه بر خنگ همتش گیتی
هست بیوزنتر ز پر ذباب
گرچه اقبال او که دائم باد
از رخ ملک برگرفت نقاب
تشنگان حدود عالم را
در یکی جام کی کند سیراب
در سمرقند و در بخارا هست
قدری ملک و اندکی اسباب
دخل آن در میان خرج فراخ
دیو آزرم را بود چو شهاب
محرم من تویی مرا هم تو
به سر آن رسان ز بهر ثواب
بشنو این از ره حقیقت و صدق
مشنو این از ره حدیث و عتاب
یک مه از عشق خدمت صاحب
مکش از روی اضطراب نقاب
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر، خطاب به خدایی است که همه چیز را به او نسبت میدهند و در آن از ویژگیهای بینظیر او سخن گفته میشود. شاعر به ثروت و کرم خدا ارج مینهد و به عظمت و واقعیت وجود او اشاره میکند. او از عقل خود استمداد میجوید و به خود میگوید که از این بارگاه الهی دور نشود و همواره در جستجوی حقیقت باشد.
شاعر توضیح میدهد که در زندگی به دنبال آرامش و لذت نیست، بلکه همواره با زحمت و تلاش در مسیر حقیقت و خدمت به دیگران است. او با یاری از عقل، در جستجوی صواب و پرهیز از خطاست و میکوشد تا خود را در مسیر درست قرار دهد. در انتها، شاعر تاکید میکند که عشق به خدمت و راستگویی باید همیشه در سر لوحه کارهایش باشد و نباید زیر بار اضطراب برود. این شعر به دنبال ارتقاء روح انسانی و توجه به ارزشهای معنوی است.
هوش مصنوعی: ای سخا، تو ایجاد کننده و سبب اصلی تمامی خوبیها هستی و کرم و generosity تو کلید و گشاینده درهای نعمتها و برکات است.
هوش مصنوعی: درگاه تو به گونهای است که جهان به عنوان معبد تو محسوب میشود و مردم در آنجا به عبادت و نیایش میپردازند.
هوش مصنوعی: کف دست تو گنجینهای پر از گوهر است و عمق وجودت همچون دریا بدون حد و اندازه میباشد.
هوش مصنوعی: این بیت به زیبایی وصف یک احساس عمیق و شگرف را بیان میکند. در آن، از لبخند و لطفی که در شبهای تار و خیالانگیز وجود دارد، صحبت میشود و به نوعی به احساس آرامش و زیبایی در مواجهه با سختیها اشاره میکند. این تصویرسازی، نشاندهندهی امید و زیبایی در لحظات دشوار زندگی است.
هوش مصنوعی: ای دوست، هرچند که از پرستش تو مقام و ارزشی به دست آوردهام، اما در دوران جوانیام احساس میکنم.
هوش مصنوعی: من از سخنهای قدیمی میدانم که آستان پاک و محترم تو جایگاه من است.
هوش مصنوعی: عقل من بارها به من توصیه میکرد که از این مکان مهم و باعظمتی دور نشوم و رویم را برنگردانم.
هوش مصنوعی: اگر تأمل کنی، ممکن است از اشتباهاتت درس بگیری و به درستی دست یابی؛ اما اگر بیفکری عمل کنی، وضعیتت تغییر خواهد کرد.
هوش مصنوعی: تند و بیصبر نباش، مانند افسار، بلکه آرام و منطقی مثل رکاب حرکت کن.
هوش مصنوعی: دیروز شب با دوست خود صحبت میکردم و در مورد موضوعات مختلف با محبت و صمیمیت گفتگو میکردیم.
هوش مصنوعی: زمانی که به این نتیجه رسیدم که عقل با ارزش به من نشان میدهد چه راهی درست است.
هوش مصنوعی: با لبخندی زیرکانه گفت: ای کسی که نامت در زمره مشکلات و رنجهاست.
هوش مصنوعی: اینجا اشاره به این است که نه از خوششانسی شما، سلامی به ما رسیده و نه از شانس خوب شما، سوالی از ما پاسخ داده شده است. به نوعی حاکی از بیتوجهی یا نداشتن ارتباطی بین افراد است.
هوش مصنوعی: گاهی در فضایی که دشمنان وجود دارند، دوستان نیز احساس خجالت میکنند وقتی به دفاع از خود میپردازند.
هوش مصنوعی: تو مانند هر فرد غافل و بیخبر هستی که در این بند و شرایط خراب گرفتار شدهای.
هوش مصنوعی: هر روز و شب محرم، تو با قلم و دوات مشغول هستی و در طول سال و ماه، دوستت کتاب و قرآن هستند.
هوش مصنوعی: نه زندگی برای تو آسان است و نه از خوردن و نوشیدن لذتی میبری.
هوش مصنوعی: ماه رمضان فرا رسیده و اهل بصیرت و خردمندان در تلاشند تا خانههایی برای پذیرایی از این ماه مبارک بسازند.
هوش مصنوعی: اگر به بزرگان فخر ندهی و خود را در خدمت آنها بالا نبری، نباید بار سختی را از دوستان خود بپذیری.
هوش مصنوعی: صدای تو مانند صدای یک غریب است و خروش تو شبیه به صدای کلاغ.
هوش مصنوعی: زمانی که آسمان از غم و درد بیقرار است، مانند یک پادشاه که از خوراک و خواب بیبهره است.
هوش مصنوعی: دلمشغولی و شوق تو همچون طعمهای است که در دل شکاری چون صعوه و گلوی عقاب قرار دارد.
هوش مصنوعی: هرچند که بخشش و generosity به وضوح از سوی کسی که مانند آفتاب و ابر است، نمایان میشود، اما در واقعیت این ویژگیها به سختی قابل دسترسی است.
هوش مصنوعی: هرچند که ارادهاش در دنیا به اندازهای هست که حتی از بال یک مگس هم سبکتر به نظر میرسد.
هوش مصنوعی: اگرچه شانس و روزگار او همیشه به گونهای است که پرده از چهرهی سلطنت کنار میزند و مقام و جایگاهش را روشن میکند.
هوش مصنوعی: آیا ممکن است که یک جام به تنهایی بتواند تمامی تشنگان جهان را سیراب کند؟
هوش مصنوعی: در سمرقند و بخارا، مقدار کمی دارایی و مال وجود دارد.
هوش مصنوعی: در این شعر به نوعی ناپایداری و تعادل در زندگی اشاره شده است. به معنای اینکه درآمد و هزینهها در ماهیّت خود متضاد هستند و در حالی که درآمد در یک طرف قرار دارد، هزینهها ممکن است از آن بیشتر شوند. شبیه به یک دیو که به آرامی و به صورت ناگهانی وارد زندگی میشود و مانند شهابی در آسمان درخشیدنی میباشد، به همین ترتیب میتوان به ناپایداری و عدم تعادل در زندگی اشاره کرد.
هوش مصنوعی: تو به من نزدیک هستی و من را به مقامی بلند برسان، تا از این کار پاداشی نصیبم شود.
هوش مصنوعی: این را از جوهر حقیقت بشنو و نه از داستانها و سرزنشها.
هوش مصنوعی: دختر زیبایی از عشق، چهرهاش را در اثر نگرانی پنهان کرده است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
هر سؤالی کز آن لب سیراب
دوش کردم همه بداد جواب
گفتمش جز شبت نشاید دید
گفت پیدا بشب بود مهتاب
گفتم از تو که برده دارد مهر
[...]
به چه ماند جهان مگر به سراب
سپس او تو چون دوی به شتاب؟
چون شدستند خلق غره بدو
همه خرد و بزرگ و کودک و شاب؟
زانکه مدهوش گشتهاند همه
[...]
لاله داری شکفته بر مهتاب
مشگ داری گرفته بر مه تاب
مشگ چون موی تو ندارد بوی
ماه چون روی تو ندارد تاب
پیل با عشق تو ندارد پای
[...]
چیست آن کاتشش زدوده چو آب
چو گهر روشن و چو لؤلؤ ناب
من مسکین در این رباط خراب
ساخته خانه بر ره سیلاب
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.