گنجور

 
اثیر اخسیکتی

ای شکار‌آویز دل فتراک تو

روح گردی بر بساط پاک تو

آب حیوان با همه باد قبول

بر سر آتش نشست از خاک تو

باز گیرد سر، ز بالین عدم

رفتگان را سر، ز بالین پاک تو

صد هزاران جان معصومان دوان

در رکاب طره‌ی چالاک تو

مرغ سدره، خویشتن بسمل کند

بر امید صحبت فتراک تو

دل زده خود را، ز حیرت همچو تیر

بر سنان غمزه بی‌باک تو

عالم دل، جز وی از اقطاع توست

گلشن جان، بعضی از املاک تو

باز گیرد سر، ز بالین عدم

رفتگان را لعل چون تریاک تو

هر دو عالم در قبای هستی‌اند

بر طفیل خلعت لولاک تو

خوش‌لبان دارد زمانه لیک نیست

کس به دندان اثیر الاک تو

 
 
 
جدول قرآن کریم