گنجور

 
اثیر اخسیکتی

مه رخم، سرو قامت افتاده ست

راستی را، قیامت افتاده ست

جای شکرانه هست کزرخ او

حسن بر مه، غرامت افتاده ست

لشکر صبر را ز تیر مژه

صف شکستن علامت افتاده ست

مرغ او نیست مرد عافیتی

کش نظر بر سلامت افتاده ست

لذت روز وصلش آن کس راست

که شبی با ملامت افتاده ست

 
sunny dark_mode