شمارهٔ ۹۴ - مدح علاءالدوله فخرالدین عربشاه پادشاه کهستان - مطلع پنجم
غنچه دو اسبه رسید با سپه ضیمران
پهلوی گلگونشان کوفته از ضیم ران
سینه هامون گرفت جوشن ازرق شعار
نیزه ی اغصان نمود بیرق اخضر عیان
رخش صبا میدوید، کرم سوی سبزه گاه
پیشگشی ساختش، آب ز، بر گستوان
سوخته دل لاله را، چهره ی مصقول بین
روی زنان آمد از بیم اجل زان جهان
وان گل خندان نگر غره بیکروزه عمر
مرگ شبی خونش را، تیغ زده بر فسان
خجلت نرگس به بین، دیده زده بر زمین
بر طمع سود زر عمر گرامی زیان
باد بروی چمن، غنچه قریر الحدق
زانکه بمدح شه است سوسن، رطب اللسان
فخر جهان فخر دین شاه علاءالدول
صاحب نادر قرین سید صاحب قران
میر پیمبر نسب، کُرد غضنفر حسب
صدر ازل پیشکار بد ابد قهرمان
مصری تازی سرش طوق ده جام جم
چرغ هلال افکنش حلقه گوش طغان
پیسه کلاغ زمان، قصر کُه راغ جای
و زخم این دایره، در کف قدرش کمان
لقمه خود چرب کرد از فلک کاسه پشت
ورنه شدی خشک شیر دانه اطفال کان
محرم هم خلوت است، خنجر او با فلک
زین قبلش آفتاب، مهر نهد بر دهان
ماهچه ی زلف شام، ساخت ز نعل براق
چون ز شرف نخچ کرد فرق سر فرقدان
آینه در روی داشت، همت او بدر را
تا بشعاع کمال، عکس پذیرفت جان
حشمت او هم از اوست، زانکه به پروازگاه
شهپر خود روی مرغ، به، ز پر پرنیان
چون خلف هوش او، بکر نزاید خرد
بی صدف گوش او، در نفشاند بیان
از مدد خلق و حلم، ساخت زمان و زمین
لنگر بحر فلک کنگر قصر جنان
آدم بود از ادیم کز افق نسبتش
دید روان بر یمین، موکب نجم الیمان
در حرم امن او، آب نپوشد زره
با مدد عدل او، شعله نسازد سنان
ای گل بستان آنک، خنده زدی بر دغا
از سر نیلوفریش اشکفه ی ارغوان
تا نشود صدر دین، پی سپر هر پلید
خانه خدایش نشاند بر طرف آستان
گرچه بود سخت کوش، پای قضا در رکاب
حمله ی گیتی تو را باز نتابد عنان
گر نه لکام قرار، بر سر عالم کنی
فتنه بدرد فسار چون رمه بی شبان
بر سر سرّ ازل پرده درد کلک تو
گاه برمز، خرد گاه بغمز عیان
خامه برون زد سپر عزم تو سوزن نهاد
تا که بپوشد از او ملک لباس امان
رنجه نباید شدن گرچه در او رنج هاست
کز پی احکام خویش تاب خورد ریسمان
سخت رکابی نمود تیغ تو ورنه شدی
کوی زمین ریز ریز در خم نه صولجان
از تو چو نیلوفر است گنبد نیلوفری
روی سیه، گوژپشت، قد دو تا سرگران
تا بهم آرند سر غیب دل پاک تو
عقل فضولی نهاد، ز میان بر کران
گل چو شود شغبه گوش در سخن عندلیب
سوسن از آن نکته کسیت تا که بود ترجمان
طفل دبستان عقل حاسد و خوش طبع توست
گو برو از روی آب خط معما بخوان
بال همای خرد حیف بود چتر آنک
ده یک پر مگس بس بودش سایبان
نشتر طوفان گشای غمزه پیگان توست
پشته گردونش بام چون شخن ناودان
تیغ تو صفرا کند تا که بر آرد بقذف
مایه ی سودای خاک معده ی چرخ کیان
قدر تو را در ربود پیر ازل طفل وار
در بر و دوش زمان و ز سر و چشم مکان
زانکه محالی بود در دمن نه خراب
غمکده های غراب گشته همای آشیان
قافیه همتای گنج نیست گراز راه لفظ
بر سر هر دو نشست یک لقب شایگان
شاها در مدح تو گشت سخن های من
درد دم دام و دد، انس دل انس و جان
صیت تو در زین کشید نظم چو آب مرا
کرد جنیبت روش تو سن باد بزان
عقل بصد کنج دُر دارم اندر مزاد
بابت این حضرتم گر بخری رایگان
طبع مرا وام هاست بر فلک از آب و نان
سست ادائی کند، گر تو نباشی ضمان
چون همه نقد دلم سکه بنام تو یافت
چند گدازد تنم در شرر امتحان
کوشش حرص مرا پوشش خود طعمه ساز
زانکه ببازیچه طفل، زود شود شادمان
نیست مسلم مرا، بی کلهت سروری
مرغ گلی کی شود بی دم عیسی پران
بر سر بازار کون سنگ ز اوباش بود
یافت به تشریف مهر خواجگی مهربان
مهر کلاه زر است، صدره سدره سپهر
صبح بدین کام زن شام بدان کامران
بر گذرانم ز عرش مدح تو امروز اگر
با فلک و آفتاب گرم از اینجا روان
ای خم گیسوی تو ناف غزال ازل
باد جهان بر عدوت کام هژبر ژیان
پی سپر جاه تو، هفت زمین عذار
عاشق درگاه تو هشت جنان را جنان
یک خلفش مملکت چون شده صورت پذیر
نطفه شمشیر او در رحم کن فکان
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این متن شعری در وصف و تمجید از شخصیتی به نام شاه علاءالدول است. شاعر با زبانی شاعرانه و خیالانگیز، صفات و ویژگیهای این شاه را به تصویر میکشد.
شاعر به زیباییها و شکوه طبیعت و رابطهاش با این شخصیت اشاره میکند و تضاد بین زندگی و مرگ، شجاعت و ترس، و همچنین ابعاد مختلف وجود انسان را بررسی میکند. این شعر همچنین به مسائلی چون عدالت و قدرت الهی پرداخته و نشان میدهد که چگونه شخصیت اصلی در تاریخ و فرهنگ خود درخشان است.
در نهایت، شاعر احساسات عمیق خود را نسبت به این شاه و تأثیر او در زندگی مردمش ابراز میکند و از او به عنوان یک رهبر و قهرمان یاد میکند که در موقعیتهای سخت، مسیری روشن برای قوم خود ترسیم کرده است.
هوش مصنوعی: غنچههایی به دو اسب سوار رسیدند و در کنار گلهای سرخ، از روی تازیانههای زین رانها کوبیده شدند.
هوش مصنوعی: سینههامون پر از هیجان است، مانند زرهای آبی رنگ که نماد مقاومت است. همچنین پرچم سبزی که با شاخههای درختان به اهتزاز درآمده، نمایانگر اتحاد و آرمان ماست.
هوش مصنوعی: باد صبا به سرعت میتازد و کرم، به سوی جایی که سبزهها هستند میرود تا پیشکشی برای آنها آماده کند. آب نیز مانند تزیینی بر روی خاک پاشیده شده است.
هوش مصنوعی: دل حرمتی که در حال سوختن است، زیبایی چهره زنانی را به یاد میآورد که از ترس مرگ، در دنیای دیگر به سر میبرند.
هوش مصنوعی: به آن گل خندان نگاه کن که با یک روز عمرش، شب مرگش را با خونش رنگین کرده و همچون تیغی بر پردهی عالم کشیده است.
هوش مصنوعی: نرگس از شرم به زمین نگاه میکند، زیرا به خاطر اشتیاق به ثروت، عمر باارزشش را در خطر قرار داده است.
هوش مصنوعی: باد بر روی چمن میوزد و غنچهها به خاطر ستایش از شاه، زبان به سخن میگشایند.
هوش مصنوعی: این بیت به تمجید از شاه علاءالدول میپردازد و او را به عنوان عزتمندترین شخص در جهان و نمایندهای از دین معرفی میکند. همچنین به ارتباط او با سید صاحب قرآن نیز اشاره دارد که نشاندهنده مقام والای اوست. به طور کلی، این بیانگر ارادت و احترام نسبت به شخصیت و مقام این شاه است.
هوش مصنوعی: این بیت به ستایش و معرفی شخصیتی بزرگ و باعظمت اشاره دارد که ریشههای نژادی و نسبش به پیغمبر اسلام و شخصیتهای بزرگ برمیگردد. او از ابتدا تا همیشه به عنوان مهمترین و قهرمان یک سرزمین یا مردم شناخته میشود. در واقع، این فرد به دلیل ویژگیهای برجستهاش، مقام والایی در میان مردم دارد.
هوش مصنوعی: در این بیت، شاعر به توصیف زیبایی و زینتهای عجیب یک فرد پرداخته است. او به یک زن عرب اشاره میکند که بر سرش طوقی دارد، و درباره زیبایی و جذابیت خاص او صحبت میکند. همچنین به جزئیاتی مانند حلقه گوش و شکل ظاهری او اشاره میشود که نشاندهندهی لطافت و جذابیت ویژهاش است. بلافاصله به تصاویری از طلسمها و زیباییهایی مانند جام جم و هلال اشاره میشود که به نوعی نمادهایی از جذابیت و افسون هستند.
هوش مصنوعی: کلاغی که در زمان پرواز میکند، در قصر کوهستان قرار دارد و زخمهای این دایره، در دست قدرتش مانند کمان است.
هوش مصنوعی: برای این که از خطرهای زندگی در امان بمانی و به خوبی از نعمتها استفاده کنی، باید احتیاط و هوشیاری داشته باشی. اگر غفلت کنی و به خودت توجه نداشته باشی، ممکن است درگیر مشکلاتی شوی که زندگیات را تحت تأثیر قرار دهد. در واقع، باید مراقب باشی که از منابع و نعمات به درستی استفاده کنی تا دچار کمبود و خشکی نشوی.
هوش مصنوعی: در این زمان خاص، فاصله و آرامش خاصی برقرار است و تاثیرات آسمانی به گونهای هستند که منجر به برکت و روشنایی در زندگی میشوند. این فضا شرایطی ایجاد کرده که محبت و زیبایی را به عمق وجود وارد میکند.
هوش مصنوعی: زلف شب را مانند اسب خوش تراش و زیبایی ساختهاند، بهگونهای که نشانهٔ برتری و زیبایی خاصی دارد. این زلف به زیبایی اختلاطی از نور و سایه را تداعی میکند و به راحتی میتواند توجهها را جلب کند.
هوش مصنوعی: آینه وجودش مانند آینهای بود که با تلاش و ارادهاش، نور و زیبایی را به کمال پذیرا شد و این نور در جان او منعکس گشت.
هوش مصنوعی: شکوه و عظمت او به خاطر خود اوست، زیرا که در جایی که مرغ میخوابد، بالهای خود را به پرهایی نرم و لطیف میپوشاند.
هوش مصنوعی: وقتی فکر و اندیشهاش به اوج نمیرسد، عقل و دانش نمیتواند به خوبی رشد کند. همچنین اگر گوشش نسبت به دریافت و بیان نکات تازه و آموزنده حساس نباشد، نمیتواند اظهار نظر کند و بیانگر خوبی باشد.
هوش مصنوعی: با کمک بندگان و بردباری، زمان و زمین به وجود آمدند و دریاهای آسمان، مانند لنگری برای قصر بهشت قرار گرفتند.
هوش مصنوعی: آدم به وجود آمده از خاک است، و از دور که به او نگاه میشود، روحش به سمت راست در حرکت است، مانند موکبی که ستارههای خوشبختی را همراه دارد.
هوش مصنوعی: در مکان امن خداوند، هیچ چیزی نمیتواند به کسی آسیب برساند و با کمک عدالت او، هیچ تیری نمیتواند خطری ایجاد کند.
هوش مصنوعی: ای گل باغ، نگاه کن که چگونه با لبخند خود به دنیا میخندی، در حالی که از چشمان نیلوفر، اشکی بر روی گلهای ارغوانی جاری شده است.
هوش مصنوعی: تا زمانی که دین به اوج خود نرسد، نمیتوان او را در برابر پلیدیها قرار داد، چون او در خانهی خداوند، همانند سپری در برابر بدیها قرار میگیرد و در کنار آستان ایشان است.
هوش مصنوعی: هرچند تلاش و کوشش زیادی میکنی، اما تقدیر و سرنوشت مانع از آن میشود که در مسیر زندگی به خواستههایت دست یابی.
هوش مصنوعی: اگر آرامش را بر هم بزنی، در دنیا آشوبی به پا میکنی که مانند گوسفندان بیچوپان خواهد بود.
هوش مصنوعی: در ابتدای خلقت، رازهای پنهانی وجود داشت که گاهی با قلم تو به شکلی لطیف و خردمندانه و گاهی با احساسی عمیق و اشک آلود نمایان میشود.
هوش مصنوعی: قلم بیرون آمد و با اراده تو، سوزنی گذاشت تا به وسیله آن، ملک (سلطنت) بتواند لباس امنیت و حفاظت بر تن کند.
هوش مصنوعی: انسان نباید دچار زحمت و مشقت شود، اگرچه در زندگی چالشها و سختیهایی وجود دارد؛ زیرا باید با صبر و تحمل، به دنبال انجام کارهای درست و مطمئن باشد.
هوش مصنوعی: تیغ تو چنان سخت و تیز است که اگر نبود، زمین به شکل تکهتکه در میآمد و بر اثر ضربههای تو شکسته میشد.
هوش مصنوعی: چهره تو مانند گل نیلوفر است و تمام آسمان به رنگ نیلوفر و سیاه جلوه میکند. اندامت چون دوچندان است و در شکل مانند کجپشتی است که بار سنگینی بر دوش دارد.
هوش مصنوعی: تا زمانی که در دل تو، پاکی و خلوص وجود دارد، عقل و تفکر غیر ضروری نمیتواند به درستی به کار بیفتد و باید بین دنیا و آسمان قرار گیرد.
هوش مصنوعی: زمانی که گل سرسبز و زیبا میشود، گوشها به صحبتهای بلبل جلب میشود. سوسن نیز به این نکته اشاره میکند که چه کسی میتواند این پیام را منتقل کند و آن را بیان کند.
هوش مصنوعی: کودکی که در دبستان عقل و فهم تو را حسرت میخورد و با ذوق و شوق به تو نگاه میکند، برو و از روی آب، معماها را بخوان.
هوش مصنوعی: خود را به اوج و بلندی برسان، اما اگر به چیزهای کوچک و ناچیز راضی شوی، باید بدان که این انتخاب توست و ارزش پروازهای بزرگ را نخواهی داشت.
هوش مصنوعی: نگاه تو مانند نشتر است که غم و اندوه را از بین میبرد، و در این بین، سرنوشت و تقدیر مانند بارانهایی که از لبهی ناودان میریزد، بر ما تاثیر میگذارد.
هوش مصنوعی: تیغ تو به قدری برنده است که میتواند صفرا را از بین ببرد و این کار را انجام میدهد تا بتواند کمک کند به خروج مواد اولیهای که به خاطر دگرگونیهای طبیعی به زمین آمدهاند.
هوش مصنوعی: این بیت به اهمیت و ارزش وجودی انسان اشاره دارد. گفته میشود که انسان با آسیبپذیری و بیخبری مانند یک کودک در آغوش زمان و مکان قرار دارد. در نتیجه، باید قدر و ارزش خود را بشناسد و بداند که در دنیای بزرگ و پیچیدهای زندگی میکند که پیر ازل (عبارتی که به زمان و جغرافیا اشاره دارد) بر او تأثیرگذار است. در این آغوش زمان و مکان، انسان میتواند به عمق وجود خود پی ببرد و جایگاه خود را در جهان بفهمد.
هوش مصنوعی: زیرا غیر ممکن است که در این باغ، ویرانههای غمانگیز منزلهای کبوترها به وجود آمده باشد.
هوش مصنوعی: همتای گنج، قافیه نیست که بر سر حرفآوردن، گراز در راهی نشسته است. یک لقب شایسته هم برای این موضوع وجود دارد.
هوش مصنوعی: ای پادشاه، سخنهای من در ستایش تو مملو از نالههای دل و جان است و به تعبیر دیگر، در این جملات از درد و رنجی که در وجودم است، سخن میگوید.
هوش مصنوعی: شهرت و آوازه تو مانند یک نظم زیبا در دل من نشسته است، همچنان که آب به آرامی جریان مییابد. روش و رفتار تو مانند نسیمی است که بر زندگی من تأثیر میگذارد و آن را تغییر میدهد.
هوش مصنوعی: من در گوشهای از عقل خود گنجی ارزشمند دارم و به خاطر حضورم، اگر تو بخواهی میتوانی آن را به رایگان به دست آوری.
هوش مصنوعی: طبیعت من بر اثر وامها و بدهیها تحت فشار است و زندگیام به خاطر کمبود و بیثباتی، در حال سقوط است. اگر تو کنارم نباشی و حمایت کنی، هیچکس مسئولیت این وضعیت را به عهده نخواهد گرفت.
هوش مصنوعی: وقتی که تمام عشق و احساس من تنها به تو تعلق دارد، چگونه بتوانم در آتش آزمایش و امتحان بسوزم؟
هوش مصنوعی: سعی و تلاش من را به هدف خود تبدیل کن، چون مانند بازیچهای برای کودک، زود خوشحال میشود.
هوش مصنوعی: من بدون وجود تو هیچ نیستم، مانند پرندهای که بدون دم خود نمیتواند پرواز کند.
هوش مصنوعی: در بازار، در کنار عوام، سنگی وجود داشت که به خاطر مقام و احترام مهربانانه خاصی که داشت، توجهها را جلب میکرد.
هوش مصنوعی: محبت به مانند کلاهی طلاست که باید بر سر گذاشت. صبح را با امید و شادی آغاز کن و شب را با آرامش و خوشبختی به پایان برسان.
هوش مصنوعی: اگر بخواهم امروز ستایش تو را به عرش (بهترین و بالاترین مقام) ببرم، حتی اگر با ستارهها و خورشید گرم از اینجا دور شوم، این کار را انجام میدهم.
هوش مصنوعی: گیسوی تو به اندازهای زیبا و شگفتانگیز است که مثل قوس و خم یک گونه خاص، دلربا و جذاب است. زیبایی تو به قدری است که میتواند بر جهان اثر بگذارد و به دیگران احساس شگفتی و وجد دهد.
هوش مصنوعی: به دنبال مقام و جاه تو هستم، که هفت زمین زیباترین چهرهها را در برابر تو به نمایش میگذارد و هشت بهشت را در مقابل تو به صف کرده است.
هوش مصنوعی: در این بیت به تبیین این موضوع پرداخته میشود که به وسیله قدرت و عظمت یک شخص، سرنوشت یک کشور تغییر میکند. این شخص، مانند نطفهایست که با نیروی خود میتواند سرنوشت عظیمی را به وجود آورد. به عبارتی دیگر، تاثیری که یک فرد قدرتمند میتواند بر زندگی و آینده ملتها بگذارد، همانند روند شکلگیری یک موجود زنده در رحم است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
باده فراز آورید چارهٔ بیچارگان
قوموا شرب الصبوح، یا ایها النائمین
لفت بخورد و کرم درد گرفتم شکم
سر بکشیدم دودم مست شدم ناگهان
ویژه می پیر نوش گشت چو گیتی جوان
دل چو سبک شد ز عشق در ده رطل گران
بر ارغوان بیش خواه از ارغوان رخ بتی
چو ارغوان باده ای که رخ کند ارغوان
خانه اندوه را زیر و زبر کن همی
[...]
تا که بود آفتاب تا که بود آسمان
فرّخ بادت بهار خرّم بادت خزان
تا که بپاید سپهر تا که بماند جهان
هم به سعادت بپای هم به سلامت بمان
ای شده اشکال شعر از دل و طبعت بیان
ساخته از عقل و فضل بر تن و جان قهرمان
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.