شمارهٔ ۹۳ - مدح علاءالدوله فخرالدین عربشاه پادشاه کهستان - مطلع چهارم
دوش چو برد آفتاب دست به تیغ یمان
کرد سحر ترکتاز بر سپه زنگیان
چرخ ربیعی لباس خواست که در سر کشد
بافته بود آفتاب چادر زرد خزان
کسوت عباسیان محتسب دیده را
بود نهان تا به عطف بر شکن طیلسان
شعبده بازی شده، در پس پرده خیال
ساخته تمثال ها بوالعجب از شکلشان
کرد به بالین من، پیک سحرگه گذر
نامه دولت بداد، گفت که برخیز هان
چار حدود حدوث با عدم است ای پسر
هین که بمیدان توست مرکب همت بران
عالم بر دامنت چند گریبان کشد
آستی از وی بکش دست بر او بر فشان
حارث کنج دل است دیده هندوی شب
گنج به پرداخت دزد، خواب کنان پاسبان
کوس مزن رعدوار تیغ مکش برق شکل
زانکه نداری چو میغ، سینه گوهر فشان
اشتلم از اختری است دعوی از اخسیکتی
مشغله هست از درای رنج ره کاروان
منکر او هم نیم، گرچه در اقلیم فضل
منهی فکرت بداد همچو منی را نشان
بست نشاید بر او، نام عمیت ولی
کنگره ی عرش راست دیده من دیده بان
گرچه گل خشک بود نکهت گل نشکند
رونق بازار او مرتبه مشکبان
ترک لقب داده بود در سخنم، معنی آنک
ترک بزخم چماق دوست شود جاودان
دست امیدم گرفت همت او تا بشعر
یافتم از بخت شاه پایکه شعریان
گوهر عالم چراغ بر کمر اهل بیت
اختر گردون ضمیر بر افق خاندان
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این متن شعری است که به تصویرسازی و تجلیات معنوی میپردازد. در آن به بیداری و روزگاری جدید اشاره شده و گذر از خواب و خیال به واقعیتهای زندگی بررسی میشود. شاعر از نور و آفتاب به عنوان نماد دانش و آگاهی یاد میکند و بر ضرورت همت و تلاش تاکید دارد. او همچنین به نقش انسان در آفرینش زیباییها و عدم وقوف به ارزشهای موجود اشاره میکند. در نهایت، شاعر به ارتباط بین روح و جسم، عشق و دانایی، و جایگاه والای اهل بیت پرداخته و میگوید که در تلاش برای رسیدن به قلههای فضل و کمال، باید از موانع گوناگون عبور کرد.
هوش مصنوعی: دیروز وقتی آفتاب طلوع کرد، دستش را به سمت شمشیر یمانی دراز کرد و سحرگاه، سپاه زنگیان را به سرعت به حرکت درآورد.
هوش مصنوعی: چرخش سالانه زمین خواسته است که لباسی بر تن کند، و آفتاب در حال بافتن چادری زرد از برگهای پاییزی است.
هوش مصنوعی: پوشش عباسیان یک نوع لباس خاص است که در آن، چیزی از چهره پنهان شده و تنها بخشهایی از آن نمایان است. این لباس به گونهای طراحی شده که به زیبایی و شکوه آن افزوده و در عین حال، هویت شخص را تا حدی محفوظ نگه دارد.
هوش مصنوعی: در پشت پرده خیال، تصاویری شگفتانگیز و عجیب به وجود آمده که مانند یک شعبدهبازی هستند.
هوش مصنوعی: نفر صبحگاهی به سراغ من آمد و پیامی از شادی و سعادت آورد. او مرا بیدار کرد و خواست که برخیزم.
هوش مصنوعی: چهار مرز وجود و عدم وجود در انتظار تو است، پسرم. پس آماده باش و سعی کن که با تلاش و ارادهات، این میدان را در دست بگیری.
هوش مصنوعی: اگر چندین نفر علم و دانش را به تو تحمیل کنند، از آنها فاصله بگیر و خود را از این بار سنگین آزاد کن.
هوش مصنوعی: در گوشه دل، حارث به عنوان نگهبان دیده شب، مانند جواهری ارزشمند است که به دقت و با احتیاط مراقبت میشود، در حالی که دزد خواب آلود، در حال چرت زدن است.
هوش مصنوعی: هرگز از قدرت و شدت خود استفاده نکن و سلاح خود را به کار نبر، زیرا تو امکانات و تواناییهایی مانند یک ابر ندارید که در سینهات جوهر و گنجی نهفته باشد.
هوش مصنوعی: نمیتوانم به طور مستقیم بگویم که این جمله چه معنایی دارد، اما میتوانم بگویم که این جمله به نوعی به پیچیدگیهای زندگی و کارها اشاره دارد و به نظر میرسد که در آن اشارهای به دشواریها و چالشهایی است که در مسیر زندگی وجود دارد.
هوش مصنوعی: من به وجود او بیاعتنا نیستم، هرچند در دنیای علم و دانش، فکر کسی مانند من را به خطا میبرد و به او اشاره میکند.
هوش مصنوعی: هیچ چیز نمیتواند او را محدود کند، حتی نام کوچک او، اما من به وضوح کنگره عرش را دیدهام و نظارهگر آن هستم.
هوش مصنوعی: هرچند گل پژمرده شده باشد، بوی خوش آن هیچگاه نخواهد گذاشت که رونق و شکوه بازارش کمتر شود.
هوش مصنوعی: در سخنان من، عنوان «ترک» به من نسبت داده شده بود و این بدان معناست که ترک، به مانند زخمی که از چماق دوستان بر جای میماند، همیشه و برای همیشه در خاطر خواهد ماند.
هوش مصنوعی: دست امید من را او گرفت و با کمک او توانستم شعری از بخت و موقعیت خودم بیابم.
هوش مصنوعی: مرواریدهای دنیا نورهایی هستند که بر کمر اهل بیت میدرخشند و ستارههای آسمان، فکر و اندیشه خانوادۀ آنها را فرامیخوانند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
باده فراز آورید چارهٔ بیچارگان
قوموا شرب الصبوح، یا ایها النائمین
لفت بخورد و کرم درد گرفتم شکم
سر بکشیدم دودم مست شدم ناگهان
ویژه می پیر نوش گشت چو گیتی جوان
دل چو سبک شد ز عشق در ده رطل گران
بر ارغوان بیش خواه از ارغوان رخ بتی
چو ارغوان باده ای که رخ کند ارغوان
خانه اندوه را زیر و زبر کن همی
[...]
تا که بود آفتاب تا که بود آسمان
فرّخ بادت بهار خرّم بادت خزان
تا که بپاید سپهر تا که بماند جهان
هم به سعادت بپای هم به سلامت بمان
ای شده اشکال شعر از دل و طبعت بیان
ساخته از عقل و فضل بر تن و جان قهرمان
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.