گنجور

 
اثیر اخسیکتی

طفل نه ای چند از این، دایه نا مهربان

گاه قماط بهار گه کفن مهرگان

مایه ی بوئی نماند زلف شب انس را

زانکه فرو شست از آن سیل سحر مشکبان

هفت سیه کاسه چند چشم سپیدت کنند

صبح بیک کرم قرص شام بیک سرد نان

جان سخنگوی را رشته مکن در گلو

بگذرد ار عیسی ئی خاصه در آخر زمان

گوز، نه ئی مقل را شارع عقلی مگوی

دم دمه ی غول را دعوی مهدی مخوان

راه فلک میروی راحله بر لاشه خر

قوت روان میدهی لقمه ی پر استخوان

تافته طبعی مکن بر سر خوان طمع

تا نخوری غوربا هم ز رخ میزبان

دیو نژادی بخل چون به جهان پُر شدند

حرز حمایت ستان از در شاه جهان

شاه کهستان گشای خسرو تازی نژاد

حاتم دینار بخش معطی مدحت ستان

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
منوچهری

باده فراز آورید چارهٔ بیچارگان

قوموا شرب الصبوح، یا ایها النائمین

مسعود سعد سلمان

ویژه می پیر نوش گشت چو گیتی جوان

دل چو سبک شد ز عشق در ده رطل گران

بر ارغوان بیش خواه از ارغوان رخ بتی

چو ارغوان باده ای که رخ کند ارغوان

خانه اندوه را زیر و زبر کن همی

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از مسعود سعد سلمان
امیر معزی

تا که بود آفتاب تا که بود آسمان

فرّخ بادت بهار خرّم بادت خزان

تا که بپاید سپهر تا که بماند جهان

هم به سعادت بپای هم به سلامت بمان

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه