چون خرقه گشت بر کتف شب ردای قار
شد غرق در غلاله زر فرق کوهسار
متواریان پرده غنچه شدند زود
گلهای رخ گشاده بر این سبزه جویبار
از توتیای شام تهی مانده چشم ماه
پر شد ز کیمای ضیا خاک را کنار
بر تاج ارسلانشه تخت افق نشاند
گردون چو ماه و پروین صد عقد گوشوار
مانا، که خلد پرده ز رخسار بر فکند
یا ساده گشت زیشور دهر را عذار
شب بر کنار چشمه حیوان آفتاب
زلف شبه مثال به شست از خضاب قار
من نیز هم سوار شدم بر براق عزم
چون کاروان شام همی بر نهاد بار
در پیش من رهی که ز تندی پشته هاش
اوهام را گریوه ی کیوان نمود غار
از خار و سنگ ریزه دستش خجل شده
زوبین تاب خورده و شمشیر آبدار
مردم گداز گشته زمینش اثیر شکل
نیزه گذار بوده سمومش شهاب وار
بر شهره سحاب رصد دار گشته کوه
بر خیمه سپهر شرح سوز بوده نار
در پیشم از سراب مشعشع سمن ستان
در چشمم از شکسته تاری بنفشه زار
در وی گرسنه مردمک دیده زانکه بود
حلق بخار تیره ی او آفتاب خوار
اشنانش بر نکرده سر از بادبان خاک
کز شعله سموم شدی در زمان شخار
تفته ز تاب مهر بر اینگونه دوزخی
کرده سمند من چو سمندر بر آن گذار
کامی همی نهاد گشاده تر از امل
در رهروی کشیده تر از قد انتظار
از چرخ مهر غره که چون تیر نقشبند
بر خاک بد بخار قلم ماه نو نگار
می رنگ، جام سُم، که بیک زخم پاشنه
اندر وجود آدمی افتاد چون خمار
راجع نبود عزمم اگر نی کفم بر او
در دم سال نامده بستی مهار بار
صالح بره نوشت ز لعلش گرفته تفث
در قله ی که ناقه از او گشت آشکار
چون زورق فلک، بروانی گه لکام
چون لنگر زمین، ز گرانی گه فسار
عنقا گه تفرد و شهباز در عجل
هدهد گه فراست و طاووس در فخار
اجرام موکب من و گردون رکاب او
اقبال بر یمین و سعادات بر یسار
همراه فال سعد و قلاوز بخت نیک
تا بارگاه صدر سلاطین روزگار
دارای شرق و غرب شهنشاه برو بحر
ماه شب حوادث و خورشید روز بار
جان بخش، رکن دینی و دین ارسلانشه آنک
زآلب ارسلان رفته جهان راست یادگار
شاهی کجا، عماد ظفر شکل رمح اوست
در هر مکان که خیمه زند گرد، کار زار
نه، فتنه صف کشیده در ایام او چو مور
نه، کنج خاک خورده در ایام او چو مار
بر باد داده هیبت او، خرمن فلک
بر آب بسته بخشش او، بنگه شمار
و الله که آشیانه سیمرغ نصرت است
در کارزار شهپر او چتر زاغ سار
رمحش برون کشد ز دل روزگار حقد
تیغش بر آورد ز سر حادثه دمار
روشن شد از لوای شریعت ردای او
ملکی که همچو سینه کفار بود تار
در جل کشید ابلق ایام را قضا
بر چرخ سبز خنک، چو شد قد او سوار
ای آسمان معدلت و عالم ظفر
وی آفتاب مملکت و ظل کردگار
در زیر ران طاعت تو باد خوش لکام
با زخم نعل باره ی تو کوه هاموار
بگشاده دست بخشش تو راه آرزو
بر بسته جبر خدمت تو راه اختیار
آکنده پهلو از علف نعمت تو طمع
برچیده دامن از کنف حضرت تو عار
با حکم رایض تو بمیدان امتحان
هم باد تیز تک شد و هم آب را هوار
گر ماه خیمه تو، نهد پای در میان
بر گیرد از ره زحل و مشتری نقار
در گردن سپهر کند جاه تو کمند
بر دوش روزگار نهد عدل تو غیار
گر رای روشنت نه کلید جهان بود
در کام قفل شب شکند پره نهار
با آتش حسام تو خصم ار طرب کند
هم در میان رقص بمیرد شرار وار
شاها، کیاست تو که نقاد حاذق است
داند یقین که گفته من نیست کم عیار
قرب دو سال شد، که نه بر حسب آرزو
دورم از این جناب خجسته باضطرار
در مُهر خامشی شده همچون زبان به بند
این ذوالفقار شکل زبان، سخن گذار
با سینه پر ز خون دل، همچون دل غبب
باد دست باد پیما، همچون کف چنار
منت خدایرا که دگر باره داد، شاه
با دولت مساعد، کار مرا قرار
قوت گرفت طبعم چون باد در خزان
شاداب شد ضمیرم چون سبزه در بهار
چون طبع نازک تو صحی گشتم از علل
چون رای فرخ تو بری ماندم از عوار
زین عارضه که باد گسسته ز جان شاه
بر خاطر عزیز نشاید نهاد بار
تو سایه خدائی و تعلیق هیچکس
نبود بدامن طلب سایه پایدار
هر هفت و نه بگرد عروس بقا چو دید
آئینه مزاج تو را صافی از غبار
تا هر بهار صنعت مشاطه نسیم
آرد برون عروس گل از حجله های خار
ای شاخ فتح غنچه، بشادی بسی ببال
وی ابر بحر قطره، برادی بسی ببار
وردی که شاخسار امل راست بشگفان
شاخی که بوستان ظفر راست در بر، آر
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این متن به توصیف زیباییهای طبیعت و نیکیهای یک پادشاه به نام ارسلانشاه میپردازد. شاعر از مناظر دلنواز شب، ستارهها، کوهها و جویبارها سخن میگوید و احساسات خود را از سفر و نبرد بیان میکند. او شاه ارسلان را به عنوان نمونهای از نیکی و انصاف توصیف میکند که در زمان فرمانرواییاش، نه تنها آرامش و عدالت برقرار بوده، بلکه فتنهها نیز برچیده شدهاند. شاعر همچنین از خداوند برای برقراری دوباره این شاه و بهبود وضعیت خود شکرگزاری میکند و در نهایت، او را به عنوان سایهای از خداوند در زمین میستاید که امید و برکت را برای مردم به ارمغان آورده است.
هوش مصنوعی: زمانی که شب با خرقهای تیره و تار بر دوش خود افتاد، زیبایی آن مانند درخشش زر در بستر کوهها نمایان شد و تمام جا را پر از درخشش و زیبایی کرد.
هوش مصنوعی: پنهانشدگان به سرعت مانند غنچهها بیرون آمدند و گلهای خوشرنگ و زیبا بر روی چمنهای کنار جویبار شکفته شدند.
هوش مصنوعی: چشم ماه، که به حیاط ظاهری شباهت دارد، از تکههای زیبای طبیعت پر شده است و در حالی که چشم ما خالی از زیباییهای شب شده، نور درخشان و طبیعی به آن جان میبخشد.
هوش مصنوعی: بر فراز تخت ارسلان، آسمان گویی جایی برای نشستن دارد، مانند ماه و ستارههای پروین که زیورهایی چون گوشوارهای در کنار هم میدرخشند.
هوش مصنوعی: این بیت به زیبایی وصف میکند که با گذشت زمان، ممکن است پردهای از زیبایی و جوانی بر چهره فرد بیفکند یا اینکه آن زیبایی به سادگی از بین برود و آثار گذر زمان بر چهره نمایان شود.
هوش مصنوعی: در شب، کنار چشمه حیوان، نور خورشید مانند زلفی است که بهوسیله رنگی زیبا آراسته شده است.
هوش مصنوعی: من هم بر اسب اراده سوار شدم، مانند کاروانی که به سمت شام بار میزند.
هوش مصنوعی: در مقابل من راهی وجود دارد که به خاطر تند و تیز بودن پشتههایش، افکار و خیالات را مثل زنجیری به دور میکشدو به گونهای غار مانند است.
هوش مصنوعی: دستش از برخورد با خار و سنگ ریزه شرمنده شده و نیزهای که تاب خورده و شمشیری که شفاف و تیز است، نشاندهنده ضعف اوست.
هوش مصنوعی: زمین مردم را ذوب کرده و به شکل نیزه درآمده است و هوایش چون شهاب میتازد.
هوش مصنوعی: ابرها بر سر شهر میبارند و کوهها مانند خیمهای در زیر آسمان به نظر میرسند، و آتش به وضوح سوز و گداز را بازگو میکند.
هوش مصنوعی: در مقابل من، چیزی شبیه به درخشش سراب وجود دارد که شبیه به درخت سمن است. در چشم من، تصویری از یک گل بنفشه پژمرده به صورت شکسته و ناراحت نمایان است.
هوش مصنوعی: در چشمان او که گرسنه و تشنهاند، بخار تیرهای وجود دارد که مانند حلقهای دور آن را فراگرفته و خورشید را نیز تحت تأثیر قرار داده است. این تصویر نشاندهندهی شدت تمایل و عواطف درونی اوست.
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که اگر سر از بادبان خاک برکنی و در معرض بادهای گرمازا قرار بگیری، ممکن است به سرعت تحت تأثیر آن گرما قرار بگیری و آسیب ببینی. در واقع، در اینجا به خطرات و مشکلات ناشی از شرایط سخت و طاقتفرسا اشاره شده است.
هوش مصنوعی: خورشید با تابش خود همچون آتش سخت، اسب من را به سرنوشتی دشوار و دردناک دچار کرده است، مانند سمند که بر آتش میگذرد.
هوش مصنوعی: کامی که در راه است به اندازهای بزرگ است که راه را برای جوانان هموارتر میکند و شکلی کشیده و موزون دارد که امید به رسیدن به هدف را بیشتر میکند.
هوش مصنوعی: در این بیت شاعر به زیبایی و اثرگذاری ماه و نقش آن بر زمین اشاره دارد. او از حرکت و چرخش خورشید صحبت میکند که مانند تیر، بر زمین نقش و اثری میگذارد. در واقع، این تصویرسازی نشاندهنده زیبایی و لطافت ماه و تأثیر آن بر فضای زندگی است.
هوش مصنوعی: به خاطر یک درد عمیق که در وجود انسان نفوذ کرده است، او را مانند کسی کرده که بعد از نوشیدن مشروبات الکلی دچار حالتی بیحال و کسالت شده است. شایسته است گزارشی از این حال و احساسات تلخ تهیه شود.
هوش مصنوعی: اگر تصمیمم قوی نبود، اگر در آن لحظه دستم را بر روی او نمیگذاشتم؛ اکنون با بار زندگی و فشارهایم به جایی رسیده بودم که نمیتوانستم آن را تحمل کنم.
هوش مصنوعی: صالح با لعل خود به تزیین و زیبایی پرداخته و در اوج قلهای که شتر از آن جا نمایان میشود، حالتی از ناز و شکوه را به نمایش گذاشته است.
هوش مصنوعی: زمانی که کشتی آسمان را به حرکت درمیآوری و گاه در حال پرواز هستی، مانند اینکه لنگر زمین تو را به سمت پایین میکشاند و از سنگینی به سختی جلو میروی.
هوش مصنوعی: در اینجا به تنهایی و ویژگیهای منحصر به فرد پرندههای مختلف اشاره شده است. هر کدام از این پرندگان، مانند عنقا، شهباز، هدهد و طاووس، نمادهایی از زیبایی، تیزهوشی و سرعت هستند. این تصویرسازی نشاندهندهی تنوع و تواناییهای خاص آنهاست که در زمانها و شرایط مختلف خود را نشان میدهند.
هوش مصنوعی: ستارگان به عنوان همراهان من و آسمان به عنوان حمایتکننده او در سمت راست خوشبختی و در سمت چپ سعادت قرار دارند.
هوش مصنوعی: با همراهی شانس خوش و سرنوشت خوب، به دربار بزرگترین پادشاهان زمان میرسیم.
هوش مصنوعی: برجستهترین پادشاه شرق و غرب، به دریا بروی و در شب حوادث مانند ماه و در روز مانند خورشید تابناک باش.
هوش مصنوعی: این شعر به اهمیت و نفوذی اشاره دارد که یک شخصیت خاص در دین و زندگی مردم دارد. او همچون منبعی حیاتبخش و رکن اصلی دینی به شمار میرود و یاد آن شخصیت تاریخی همچنان در جهان زنده است، به ویژه از خاندان ارسلان که برای او و دینش ارج و اعتبار زیادی در نظر گرفته شده است.
هوش مصنوعی: کجا میتوان پادشاهی یافت؟ زیرا عماد ظفر، مانند نیزهای است که در هر جایی که اردو بزند، کارزار و نبرد را به راه میاندازد.
هوش مصنوعی: فتنههایی که در زمان او وجود دارد مانند مورهای ردیف شده است و در گوشههای خاموش خاک مانند مارهایی پنهان شدهاند.
هوش مصنوعی: هیبت و قدرت او همچون بادی سرنوشتساز، به راحتی تمام داشتهها و آسمان را زیر پای خود میگذارند. همچنین، generosity و بخشش او جایگاه و اهمیت خاصی دارند که باید به آن توجه کرد.
هوش مصنوعی: به خدا قسم که لانه سیمرغ، نماد پیروزی است و در میدان نبرد، سایهبان آن مانند پرنده زاغ است.
هوش مصنوعی: محبتش دل را از غم روزگار آزاد میکند و برملا میسازد که سختیها و حوادث به چه اندازه میتوانند نامساعد باشند.
هوش مصنوعی: از نشانههای شریعت که نمایان شد، موجودی پیدا شد که مانند سینهی کفار ظلمانی و تاریک بود.
هوش مصنوعی: ایام و روزگار به گونهای سخت و دردناک میگذرد که مانند اسبی ابلق (دارای پشم رنگورنگ) بر روی چرخ زندگی در حرکت است. وقتی که به اوج میرسد و قد و قامتش نمایان میشود، نام و نشانی به دست میآورد.
هوش مصنوعی: ای آسمان، تو نماد عدالت و مظهر پیروزی هستی. تو مانند خورشید در سرزمین ما میدرخشی و سایهات نشان از وجود خداوند دارد.
هوش مصنوعی: در زیر رضایت تو، خوشحالی و خوشبختی من نهفته است. زخمهایی که از نعل اسبت بر قلبم مینشیند، به کوههای بلند تشبیه شدهاند.
هوش مصنوعی: دست بخشش تو راههای آرزوها را باز کرده است و ضرورت خدمت به تو، راه انتخاب را بسته است.
هوش مصنوعی: پهلوی من پر از علف است، ولی من امیدی به نعمت تو ندارم و دامن خود را از آغوش حضرتت دور نگه داشتهام، چون این کار ناپسند است.
هوش مصنوعی: با تصمیم تو، در میدان آزمایش، هم باد تند شد و هم آب شور و خروشان.
هوش مصنوعی: اگر ماه خیمهات پا در میانه بگذارد، از راه زحل و مشتری برمیخیزد و نغمهای دلانگیز برمیآورد.
هوش مصنوعی: در آسمان، مقام و عظمت تو مانند کمند (طناب) است که به گردن زمان (سپهر) آویزان شده، و عدالت تو بر دوش روزگار مانند زرهای است که او را محافظت میکند.
هوش مصنوعی: اگر تفکر و عقل تو کلید درک جهان باشد، در آن صورت، علم و آگاهی میتواند قفل تاریکی را بشکند و نور روز را به زندگی بیاورد.
هوش مصنوعی: اگر دشمن تو هم در حین شادی و رقص به جوش بیفتد، با نیروی شعلهور آتش تو، به شدت میمیرد.
هوش مصنوعی: ای پادشاه، دانایی و هوشمندی تو به حدیست که منتقد ماهر میداند که سخنان من از ارزش و کیفیت بالایی برخوردار است.
هوش مصنوعی: دو سال است که به خاطر شرایط ناخواسته، دور از این شخص خوشنام و محبوب هستم، در حالی که میخواستم نزدیکش باشم.
هوش مصنوعی: در سکوت مانند زبانی که به زنجیر افتاده، چنانکه این شمشیر که شبیه زبان است، سخن بگو.
هوش مصنوعی: دلش پر از غم و درد است و مانند دل پاییز، تحت تأثیر باد است. همچون برگهای درخت چنار که به آرامی در خیابان زوزه میکشند، او هم در این حال و هوا و شرایط قرار دارد.
هوش مصنوعی: سپاسگذارم از خدا که بار دیگر به من فرصت داد، شاه با قدرت و توانایی به من کمک کرده و اوضاع کارهای من را سر و سامان داده است.
هوش مصنوعی: حال و هوای روحیام مانند وزش باد در فصل پاییز به شدت تقویت شده است و در درونم مانند سبزههای جوان که در بهار سرسبز و شاداب میشوند، نشاط پیدا کردهام.
هوش مصنوعی: وقتی که طبیعت حساس و لطیف تو سالم و درست شد، از دلایل و مشکلات رها شدم و به لطف نظر خوش تو، از بدیها و آسیبها دور ماندم.
هوش مصنوعی: این مشکل و آسیب که به خاطر طوفان از جان پادشاه جدا شده، نباید بر روی دل عزیزان سنگینی کند.
هوش مصنوعی: تو مانند سایهای از وجود خدا هستی و هیچکس دیگری در پی تو نیست، پس در گدایی و درخواست، به دنبال سایهای همیشگی باش.
هوش مصنوعی: هر وقت که به دقت به زیبایی و جلوهی جاودانگی نگاه کنی، متوجه میشوی که وضعیت درونی و روحی تو چقدر خالص و آزاد از آلودگیهاست.
هوش مصنوعی: هر فصل بهار نسیم لطیف مانند آرایشگری، عطر و زیبایی گلها را از میان خارها بیرون میآورد و به نمایش میگذارد.
هوش مصنوعی: ای شاخی که به موفقیت بالیدهای، شادی کن و خود را بالا ببر. ای ابرِ بزرگ که از دریا قطرهای برای باریدن بر زمین داری، هر چه بیشتر باران برسان.
هوش مصنوعی: گل رهایی که درخت امید را شکوفا میکند، همان شاخهای است که پیروزی را در باغ زندگی در بر دارد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای خواجه، این همه که تو بر میدهی شمار
بادام تر و سهیکی و بهمان و باستار
مار است این جهان و جهانجوی مارگیر
از مارگیر مار برآرد همی دمار
نیلوفر کبود نگه کن میان آب
چون تیغ آبداده و یاقوت آبدار
همرنگ آسمان و به کردار آسمان
زردیش بر میانه چو ماه ده و چار
چون راهبی که دو رخ او سال و ماه زرد
[...]
از دیدن و بسودن رخسار و زلف یار
در دست مشک دارم و در دیده لاله زار
بامشک رنگ دارم از آن زلف مشکرنگ
با لاله کار دارم از آن روی لاله کار
ماندست چون دل من در زلف او اسیر
[...]
یکروز مانده باز زماه بزرگوار
آیین مهر گان نتوان کرد خواستار
آواز چنگ وبربط و بوی شراب خوش
با ماه روزه کی بود این هر دو سازگار
ورزانکه یاد از و نکنی تنگدل شود
[...]
باران قطره قطره همی بارم ابروار
هر روز خیره خیره ازین چشم سیل بار
ز آن قطره قطره، قطره باران شده خجل
ز آن خیره خیره، خیره دل من ز هجر یار
یاری که ذره ذره نماید همی نظر
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.