چیست آن نام کاوری بشمار
در حساب کواکب سیار
اولش اول می آخر هم
ثانیش ثانی می از دو کنار
مرکزش کانی و محیطش را
آنچه گفتیم از یمین و یسار
هیچ از حال خود نیمگردد
گر بگردانش عدو صد بار
در ته بحر فکر بر گردش
گوهری جسته ام بجوی و برآر
برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.
چیست آن نام کاوری بشمار
در حساب کواکب سیار
اولش اول می آخر هم
ثانیش ثانی می از دو کنار
مرکزش کانی و محیطش را
آنچه گفتیم از یمین و یسار
هیچ از حال خود نیمگردد
گر بگردانش عدو صد بار
در ته بحر فکر بر گردش
گوهری جسته ام بجوی و برآر
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به توصیف یک نام میپردازد که به کواکب سیار مربوط میشود. او به ویژگیهای این نام اشاره میکند، از جمله ترتیب حروف آن که اول و آخرش مشخص است و مرکز آن به نوعی با کانیها و دایرهای در اطرافش مرتبط است. شاعر همچنین اشاره میکند که حتی اگر این نام را دشمن بارها تغییر دهد، باز هم از ماهیت اصلیاش چیزی کم نمیشود. در انتها، شاعر به جستجویی در عمق اندیشهها اشاره دارد که در آن گوهر ارزشمندی را به دنبال میگردد.
هوش مصنوعی: چه چیزی است که نام آن در شمارش سیارات متحرک وجود دارد؟
هوش مصنوعی: این بیت به نوعی بازی با کلمات و ترتیب حروف الفبا اشاره دارد. در واقع، شاعر در اینجا به ترتیب و جایگاه حروف در زبان اشاره میکند. احساس میشود که شاعر به اهمیت و زیبا بودن نظم و ترتیب در زندگی یا تفکر مشغول است و میخواهد بگوید که هر چیزی باید در جایگاه درست خود قرار گیرد. به نوعی میتوان گفت که از آغاز تا پایان، هر چیز جایی خاص و معنیدار دارد.
هوش مصنوعی: مرکز این موضوع، منبعی است و محیط آن به مواردی که قبلاً گفتیم از سمت راست و چپ اشاره دارد.
هوش مصنوعی: اگر دشمن صد بار هم به او پشت کند، هیچ تأثیری بر حال و روحیهاش نخواهد گذاشت.
هوش مصنوعی: در عمق تفکر خود، گوهری ارزشمند را پیدا کردهام. به دنبال آن بگرد و آن را بیرون بیاور.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
بر رخش زلف عاشق است چو من
لاجرم همچو منش نیست قرار
من و زلفین او نگونساریم
او چرا بر گل است و من بر خار؟
همچو چشمم توانگر است لبم
[...]
زان مرکّب که کالبد از نور
لیکن او را روان و جان ازنار
زان ستاره که مغربش دهنست
مشرق او را همیشه بر رخسار
بارگی خواست شاد بهر شکار
بر نشست و بشد بدیدن شار
ای دل نا شکیب مژده بیار
کامد آن شمسه بتان تتار
آمد آن سرو جلوه کرده به ناز
آمد آن گلبن خمیده ز بار
آمد آن بلبل چمیده به باغ
[...]
هست ایام عید و فصل بهار
جشن جمشید و گردش گلزار
ای نگار بدیع وقت صبوح
زود برخیز و راح روح بیار
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.