گنجور

 
اهلی شیرازی

اینهمه جانی که مسکین کوهکن در عشق کند

وینهمه سعیی که او برد از پی شیرین که برد

خسروست از لعل شیرین مست و او مخمور غم

جان سکندر کند و آب زندگانی خضر خورد