آنم که دل بعالم پرغم نمیدهم
یکدم فراغ دل به دو عالم نمیدهم
گر شاه عیب رندی من کرد حاکم است
باری منش بسلطنت جم نمیدهم
هرگز بکس نزاع ندارم بعلم و عقل
بیهوده زحمت کس و خود هم نمیدهم
کوته نظر فروخت بزر حسن عاقبت
من یوسف عزیز بدرهم نمیدهم
اهلی غم حبیب که جان تازه داردم
تا زنده ام به عیسی مریم نمیدهم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.