خط دمید از رخ او کار بلا بالا شد
یارب این فتنه پنهان ز کجا پیدا شد
وه که دی غمزه زنان شوخ کمان ابروی من
نگهی کرد که مرغ دل من از جا شد
عاشق روی تو آلوده نگردید بهیچ
غرقه بحر غمت تشنه لب از دریا شد
حالتی داشتم از عشق نهان با مه خود
ناله یی کردم و احوال درون گویا شد
اهلی آن خرقه که بر عیب نهان می پوشید
عاقبت چاک شد از بیخودی و رسوا شد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به زیبایی و جذابیت چهره محبوب اشاره دارد که باعث بروز مشکلات و فتنههایی میشود. شاعر از تأثیر نگاه محبوب بر دل خود میگوید و بیان میکند که عشق او را غرق در غم کرده است. همچنین، شاعر به حالتی از عشق نهان و نالهای که از دل برمیآید اشاره میکند. در پایان، خرقهای که عیوب پنهان را میپوشاند، بالاخره چاک میشود و راز عشق آشکار میگردد.
هوش مصنوعی: با دیدن لبخند او، کارهای ناپسند و مشکلات افزایش پیدا کرد. ای خدا، این پریشانی و فتنه پنهانی از کجا پیدا شد؟
هوش مصنوعی: دیروز، کسی که با ابروان کمانی و ناز و لطافت خود نظر افکند، چنان مرا به خود مشغول کرد که قلبم مانند پرندهای از جای خود جست و پرواز کرد.
هوش مصنوعی: عاشق تو به هیچ چیزی آلوده نشده است و به رغم اینکه در دریای غم تو غرق شده، هنوز هم از آن دریا تشنه لب مانده است.
هوش مصنوعی: عشقی در دل داشتم که پنهان بود، و وقتی که با معشوقم درد دل کردم، حال و احوالم به خوبی بیان شد.
هوش مصنوعی: کسی که برای پنهان کردن عیوب خود به لباس و ظاهری خاص متوسل میشود، در نهایت به خاطر بیتوجهی و ضعف درونیاش، پردهپوشیاش از بین میرود و رسوا میشود.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
شکن زلف چو زنار بتم پیدا شد
پیر ما خرقهٔ خود چاک زد و ترسا شد
عقل از طرهٔ او نعرهزنان مجنون گشت
روح از حلقهٔ او رقصکنان رسوا شد
تا که آن شمع جهان پرده برافکند از روی
[...]
کی برست این گل خندان و چنین زیبا شد
آخر این غوره نوخاسته چون حلوا شد
دیگر این مرغ کی از بیضه برآمد که چنین
بلبل خوش سخن و طوطی شکرخا شد
که درآموختش این لطف و بلاغت کان روز
[...]
هر کرا داعیه درد طلب پیدا شد
عاقلان جمله بر آنند که او شیدا شد
آتش عشق ز هر سینه که زد شعله مهر
گر همه صبح مبین است که او رسوا شد
پیش رفتار تو، ای آب روان از تو خجل
[...]
حلقه پیش رخ از طره آن به واشد
آفتابی دگر از جانب چین پیدا شد
گر بتان بحر ندانند چرا آن لب لعل
گه به خنده نمک و گه به سخن حلوا شد
هرکه مهر لب او برد به خواب از خاکش
[...]
برقی از حُسن تو پیدا شد و ناپیدا شد
دهر پرفتنه و ایّام پُر از غوغا شد
چون بر آیینه فتاد از رخ و زلفت عکسی
یافت نوری که درو هر دو جهان پیدا شد
عنبرین زلف مسلسل که فکندی بر ماه
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.