گر صد هزار سال وصالت میسر است
یالله اگر به یک شب هجران برابرست
بی روی دوست مرگ به از زندگی بود
با درد هجر زهر ز تریاک خوشترست
تا مانده است یک رمق از جان تشنهام
گر جرعهای بود لب او روح پرورست
آن دم که مرد تشنه لب از آرزوی آب
آبش چه سود دارد اگر آب کوثرست
ناصح چو مرهمی ننهی نیش هم مزن
بر زخم خورده طعنه زدن زخم دیگرست
هرجا که بگذرم همه زخم زبان خورم
کو مرهمی که روی زمین جمله نشترست
اهلی، گرت ز نخل رطب دست کوته است
همت بلند دار که روزی مقدرست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر به بیان احساسات عمیق خود در مورد عشق و فاصله از معشوق میپردازد. او میگوید که حتی اگر بتواند صد هزار سال در کنار معشوق باشد، یک شب دوری از او از تمامی آن زمانها سنگینتر است. او مرگ بدون عشق را بر زندگی ترجیح میدهد و درد دوری از معشوق را بهتر از زندگی بدون او میداند. نسبت به انتظار برای نوشیدن لبان معشوق، او میگوید که حتی آب کوثر هم برای تشنه لب بیفایده است. شاعر همچنین از تأمل در زخمهایی که از طعنهها و نیش زبان دیگران میخورد، سخن میگوید و میخواهد مرهمی برای این زخمها بیابد. در پایان، با اشاره به این که هر کسی باید همت بلند داشته باشد تا به روزی بهتر دست یابد، امید را در دل خواننده زنده میکند.
هوش مصنوعی: اگر عشق تو برای صد هزار سال هم ممکن باشد، من نمیتوانم آن را با یک شب جدایی برابر کنم.
هوش مصنوعی: بدون دیدن چهرهی دوست، زندگی بهتر از مرگ نیست؛ و با درد جدایی، زهر از تریاک نیز شیرینتر است.
هوش مصنوعی: تا وقتی که یک ذره از جان تشنهام باقی است، اگر جرعهای از لب او بنوشم، روح من تازه میشود.
هوش مصنوعی: زمانی که فردی تشنه و بیتاب آب است، چه فایدهای دارد که آب کوثر، یعنی بهترین و زلالترین آبها، در دسترس باشد؟ در آن لحظه، آرزوی آب برای او مهمتر از هر چیز دیگری است و او تنها به نیاز فوریاش فکر میکند.
هوش مصنوعی: اگر مشاور یا نصیحتکنندهای مانند مرهم بر زخم به کمک کسی بیاید، نباید با گفتن جملات تند بر او خشمگین شود. زیرا به زخم دیگری میزند و درد او را بیشتر میکند.
هوش مصنوعی: هرجایی که میروم، به طعنه و زخم زبان دیگران برمیخورم. اما آیا مرهمی وجود دارد که بتواند این دردها را تسکین دهد، در حالی که همه جا پر از زخم و ناراحتی است؟
هوش مصنوعی: اگر نتوانی از درخت خرما میوهاش را بچینی، ناامید نشو و بلند همت باش، چون روزیات از قبل نوشته شده و به تو خواهد رسید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
شاه جهان که خسرو فرخنده اخترست
بر شرق و غرب پادشه عدل گسترست
عزمش فرو برندهٔ ملک مخالف است
رأیش برآورندهٔ دین پیمبرست
سَهمَش به خاورست و نهیبش به باختر
[...]
ای آنکه روزگار بطبعت مسخرست
عزم تو باقضای سمایی برابرست
جاوید باد ، تاکه در ایام ملک تو
از خبث کافری همه عالم مطهرست
کشته ترا صمیم بیابان قرار گاه
[...]
در شعر من بعیب نگیرند اهل فضل
گر جای جای قافیه بعضی مکرّرست
معنی سر سخن بود و قافیه تنش
بر یک تر ازو او دوسر، آن چون دو پیکرست
گر قافیه دو باشد و معنی یکی بدست
[...]
امروز روز نوبت دیدار دلبرست
امروز روز طالع خورشید اکبرست
دی یار قهرباره و خون خواره بود لیک
امروز لطف مطلق و بیچاره پرورست
از حور و ماه و روح و پری هیچ دم مزن
[...]
این بوی روحپرور از آن خوی دلبر است
وین آب زندگانی از آن حوض کوثر است
ای باد بوستان مگرت نافه در میان
وی مرغ آشنا مگرت نامه در پر است
بوی بهشت میگذرد یا نسیم دوست
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.