گنجور

 
اهلی شیرازی

گر صد هزار سال وصالت میسر است

یالله اگر به یک شب هجران برابرست

بی روی دوست مرگ به از زندگی بود

با درد هجر زهر ز تریاک خوشترست

تا مانده است یک رمق از جان تشنه‌ام

گر جرعه‌ای بود لب او روح پرورست

آن دم که مرد تشنه لب از آرزوی آب

آبش چه سود دارد اگر آب کوثرست

ناصح چو مرهمی ننهی نیش هم مزن

بر زخم خورده طعنه زدن زخم دیگرست

هرجا که بگذرم همه زخم زبان خورم

کو مرهمی که روی زمین جمله نشترست

اهلی، گرت ز نخل رطب دست کوته است

همت بلند دار که روزی مقدرست

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
امیر معزی

شاه جهان که خسرو فرخنده اخترست

بر شرق و غرب‌ پادشه عدل‌ گسترست

عزمش فرو برندهٔ ملک مخالف است

رأیش برآورندهٔ دین پیمبرست

سَهمَش به خاورست و نهیبش به باختر

[...]

وطواط

ای آنکه روزگار بطبعت مسخرست

عزم تو باقضای سمایی برابرست

جاوید باد ، تاکه در ایام ملک تو

از خبث کافری همه عالم مطهرست

کشته ترا صمیم بیابان قرار گاه

[...]

مشاهدهٔ ۳ مورد هم آهنگ دیگر از وطواط
کمال‌الدین اسماعیل

در شعر من بعیب نگیرند اهل فضل

گر جای جای قافیه بعضی مکرّرست

معنی سر سخن بود و قافیه تنش

بر یک تر ازو او دوسر، آن چون دو پیکرست

گر قافیه دو باشد و معنی یکی بدست

[...]

مشاهدهٔ ۲ مورد هم آهنگ دیگر از کمال‌الدین اسماعیل
مولانا

امروز روز نوبت دیدار دلبرست

امروز روز طالع خورشید اکبرست

دی یار قهرباره و خون خواره بود لیک

امروز لطف مطلق و بیچاره پرورست

از حور و ماه و روح و پری هیچ دم مزن

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از مولانا
سعدی

این بوی روح‌پرور از آن خوی دلبر است

وین آب زندگانی از آن حوض کوثر است

ای باد بوستان مگرت نافه در میان

وی مرغ آشنا مگرت نامه در پر است

بوی بهشت می‌گذرد یا نسیم دوست

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از سعدی
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه