چشم مست گر کشد هر گوشه خلقی در غم است
گوشهگیر آن را چه غم گر کار عالم در هم است
در وفاداری رخ زرد مرا بشناس تو
زان که اکسیر وفا بسیار در عالم کم است
کی ز تنهایی به تنگ آیم من مجنونصفت
چون خیال آهوی چشم تو با من همدم است
صبح دولت میدمد ساقی بده جام شراب
این دم از عالم غنیمت دان که عالم یک دم است
هیچ بحری را نیارد عاشق گریان به چشم
هفت دریا پیش سیل عشق ما یک شبنم است
بیستون از پیش بردارد به همت عاقبت
هرکه چون فرهاد در کار محبت محکم است
جام جم اهلی چه جویی رو بدان خورشید کن
کز فروغ روی او هر ذرهای جام جم است
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر به مضامین عشق و وفاداری میپردازد. او بیان میکند که اگر زیبایی و عشق یک نفر دلهای زیادی را به غم میاندازد، برای عاشق واقعی این غم اهمیتی ندارد. او وفاداری را نادر میداند و میگوید که به دلیل عشقش به محبوبش هرگز از تنهایی نمیترسد، زیرا یاد او همیشه با اوست. در ادامه، نویسنده از لذت و زیبایی لحظات زندگی و عشق سخن میگوید و میافزاید که عشق واقعی قدرتی فراتر از دریاها دارد و انسانی که عاشق است میتواند بر مشکلات غلبه کند. در نهایت، اشاره به اهمیت نور و زیبایی عشق دارد و میگوید که هرچه میجویی از عشق واقعی بایستی در روشنایی آن جستجو کنی.
هوش مصنوعی: اگر چشمان دلربا و جذاب کسی، افرادی را در گوشه و کنار به غم و اندوه بیندازد، چه اهمیتی دارد؟ چرا که کسی که در گوشهنشینی خود غم ندارد، وقتی که کارها و دنیای پیرامون در هم و برهم است.
هوش مصنوعی: در وفاداری من، چهره زردی دارم و تو باید من را بشناسی؛ زیرا در دنیا افراد وفادار بسیار کم هستند.
هوش مصنوعی: من هرگز از تنهایی رنج نخواهم برد، زیرا همیشه تصویر زیبای چشمان تو در ذهنم وجود دارد و مرا تنها نمیگذارد.
هوش مصنوعی: صبحی میرسد که در آن روزی نو آغاز میشود، پس ای ساقی! بگذار تا جام شرابی بنوشیم. این لحظه را غنیمت بشمار، چرا که همه چیز در این دنیا کممدت و زودگذر است.
هوش مصنوعی: هیچ دریا نمیتواند مانند عشق ما اشک بریزد، حتی اگر به اندازه هفت دریا باشد. عشق ما چون سیل عظیمی است که یک قطره شبنم در مقابل آن محسوب نمیشود.
هوش مصنوعی: بیستون با سختی و تلاش فرهاد به یادگار مانده است، چون هر کسی که در راه عشق و محبت مانند فرهاد استوار و مصمم باشد، به نتیجه و موفقیت میرسد.
هوش مصنوعی: به دنبال جام جمی نباش، زیرا که هر ذرهای از نور و تابش خورشید، خود مانند جام جمشید است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
کان کونی اختیار زیرکان عالم است
مذهبی بس با نوا و حرفهای بس معظم است
هر که همچون بونواس اندر لواطه نصب شد
از غم نفقات و رنج کدخدایی بیغم است
مرد صادق جز به گرد کون سیمین کی خزد؟
[...]
یا رب این باغ ارم یا شادیاخ خرم است
یا رب اصطرخ است این یا چشمه سار زمزم است
عکس شاخ یاسمین بر آب اصطرخش ببین
راست گوئی اطلسی نیکو بگوهر معلم است
هر نسیمی کز ریاض راحت افزایش وزد
[...]
تاج بخش خسروان شاهی کز آب تیغ او
جویبار مملکت پیوسته سبز و خرم است
رای او را زین زر بر پشت صبح اشهب است
قهر او را داغ کین بر ران شام ادهم است
نجم سیار از شهاب تیغ او یک پرتو است
[...]
گرچه ماه نو به شوخی بی نظیر عالم است
لیک در خوبی ز ابروی تو بسیاری کم است
گرنه دزد نقد قلب ماست زلف شب روَت
از چه معنی اینچنین آشفته حال و درهم است
گوشهٔ خاطر بپرداز ای دل از سودای جان
[...]
هر پسر کو از پدر لافد نه از فضل و هنر
فی المثل گر دیده را مردم بود نامردم است
شاخ بی بر گرچه باشد از درخت میوهدار
چون نیارد میوه بار اندر شمار هیزم است
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.