لاف صاحب نظری از دل هشیار خوش است
چشم بیدار فراوان، دل بیدار خوش است
خوش بود گر رگ جان رشته زنار بود
بزبان چند توان گفت که زنار خوش است
مستی و رقص و طرب شیوه عیاران است
رقص مستان محبت بسردار خوش است
ای اجل رحم کن امروز بوصلم بگذار
که جگر تشنه ام و شربت دیدار خوش است
گلرخان مرهم داغ دل مراغان خودند
آه از آن گل که بآزار من زار خوش است
گر ملول است طبیب از غم بیماری دل
گو تو خوش باش که با غم دل بیمار خوش است
سربلندان جهان با گل این باغ خوشند
دل افتاده اهلی است که با خار خوش است
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.