بصد کرشمه مهرم شکار خود کردی
کنون کناره گرفتی که کار خود کردی
کس از بهار جوانی ندید در عالم
جوانیی که تو در نوبهار خود کردی
هزار دشمنم از هر طرف کمین کرده
چه روز بود که ما را تو یار خود کردی
اگرچه خون من ای دیده ریختی شادم
که مزد کار تو هم در کنار خود کردی
نه صبر ماند و نه هوشت نه دین و دل اهلی
که این کند که تو با روزگار خود کردی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره عشق و دلباختگی است. شاعر از احساسات متناقضی صحبت میکند که از یک سو، از عشق و محبت معشوق لذت میبرد و از سوی دیگر، از خیانت یا بیتوجهی او رنج میکشد. او به یاد روزهای خوشی که با معشوق گذرانده میافتد و از اینکه اکنون معشوق کنارهگیری کرده، غمگین است. شاعر به طور کلی از دشواریهای زندگی، عدم صبر و غم دل در نتیجه رفتار معشوق سخن میگوید و در عین حال، شاد است که تجربه عشق را داشته است.
هوش مصنوعی: با هزار ناز و لطف، تو مرا به دام آوردی، حالا که به هدف خود رسیدی، کنار گرفتهای و به من توجهی نداری.
هوش مصنوعی: هیچکس در دنیا زیبایی و نشاط جوانی را چون تو در بهار جوانیات تجربه نکرده است.
هوش مصنوعی: هزار دشمن دارم که از هر سو در کمیناند. چه روزی بود که تو ما را یاری کردی؟
هوش مصنوعی: هرچند که ای چشم، خونم را ریختی، اما من خوشحالم که تو مزد زحماتت را در کنار خودت قرار دادی.
هوش مصنوعی: نه صبر و حوصلهای مانده و نه عقل و خردی، نه ایمان و نه دلی مثل دل اهالی، که این وضعیت پیش آمده، نتیجه رفتار تو با روزگاری است که خودت تجربه کردی.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ز خط سیه رخ چون لاله زار خود کردی
ستم به روز من و روزگار خود کردی
همان ز ماه تمام تو نور می بارد
اگر چه هاله خط را حصار خود کردی
هزار دیده تر در قفا ز شبنم داشت
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.