ما حرف ملامت همه از سینه بشستیم
با دشمن و با دوست دل از کینه بشستیم
تا برق رخ ساقی ما در قدح افتاد
دست از خود و از خرقه پشمینه بشستیم
المنه لله که بیک جرعه وصلت
درد از دل و دل از غم دیرینه بشستیم
گر داشت دل ما قدری گرد کدورت
بازآی که ما گرد ز آیینه بشستیم
پرخون مکن از زخم ستم سینه اهلی
اکنون که بصد خون جگر سینه بشستیم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.