گنجور

 
ادیب الممالک

جنگ در اول بود بسان عروسی

دلبر و دلجوی و دلفریب و دلارا

روئی دارد به روشنی رخ نوروز

هر که قدش دید گشت مست تماشا

لیک در آخر چو گشت تفته تنورش

و آتش کین زد همی زبانه ببالا

گرگی بین درشت بینی و بد شکل

خوکی دندان شکسته زالی شمطا

نه کند از غمزه هوش مرد به تاراج

نه برد از بوسه جان خلق به یغما

تاراج آرد روان مرد دلاور

یغما سازد تن مجاهد برنا

هر که قدش دید کوژپشت زمین شد

هر که رخش دید پشت کرد به هیجا

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
منوچهری

عاقبت کار نیک باید فردا

عاقبت کار، نیک باشد حقا

روی نهاده‌ست کار شاه به بالا

دیدهٔ ما روشنست و کار هویدا

امیر معزی

باغ شد از ابر پر ز لؤلؤ لالا

راغ شد از باد پر ز عنبر سارا

شد به هوا درگسسته رشتهٔ گوهر

شد به زمین برگشاده اَزهَر دیبا

کوه ز لاله‌گرفت سرخی بُسََّد

[...]

سعدی

اول دفتر به نام ایزد دانا

صانع پروردگار حی توانا

اکبر و اعظم، خدای عالم و آدم

صورت خوب آفرید و سیرت زیبا

از در بخشندگی و بنده‌نوازی

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از سعدی
قاسم انوار

بس بمساجد شدیم بهر تولا

مسجد اقصی کجاست؟ مسجداقصا؟

مسجد اقصای ماست بلده طیب

مسجد اقصی کجاهاست؟ «دنی فتدنا»

مسجد اقصی ظهور قدس تجلی

[...]

امیرعلیشیر نوایی

ای به گلستان هزار نرگس شهلا

در گل گلزار عارضت به تماشا

لاله و گل از تجلی تو به خوبی

قمری و بلبل ز شوق تو به علالا

در رخ روز از رخ تو بارقه مهر

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه