تردید در ۹ سال و ۲ ماه قبل، سهشنبه ۵ اسفند ۱۳۹۳، ساعت ۱۵:۴۳ نوشته:
ساقیا گو تا به کی اشک فراوان ریختن در فراقت خون دیده باید آسان ریختن جان عاشق چون سپندی شد بروی آتشت آتشت باید خرید و در دل و جان ریختن در پناه جان پناهی چون تو می باید نشست جام نوشید و به مستی باده در آن ریختن بس خوش الحانی و دل را با نوایت جان دهی با نوایت می توان چشم از هزاران ریختن جان اگر قابل نباشد در غم هجران تو در نهان باید که خون از هجر و هجران ریختن خم بشد تردید و بس چشمش ز عهدت شد به راه خوش نباشد این سبوی عهد و پیمان ریختن
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
replyپاسخگویی به این حاشیه flagگزارش حاشیهٔ نامناسب linkرونوشت نشانی حاشیه
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.