گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
افسر کرمانی

ای که در فکر مهندس، دهنت سرّ محال

کمرت نیز در اندیشه ما دیگر حال

تا تو با ماه رخ و زلف دراز آمده ای

عاشقان راست شب و روز نظر بر مه و سال

شده از حسرت صهبای عقیق لب تو،

ساغر دیده ام از خون جگر مالامال

گر پریشان نبود زلف تو چون خاطر من

از چه آشفته شود هر نفس از باد شمال

سوخت گر بال و پر مرغ دلم برق غمت،

در گلستان تو پرواز کند بی پر و بال

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode