این ابر تری که خامه انگیخت
در جیب جهان دُر عدن ریخت
تا صور نیم نوا دمیده ست
رنگ از رخ آسمان پریده ست
کلکم به ترانه های حالی
گسترده نعیم لایزالی
دستان زنِ خامه ام به گلبنگ
رامشگر سدره را کند گنگ
آیینهٔ دل، کشم چو در بر
زنگ همه طوطیان کنم کر
خضر قلمم، درین سیاهی
پی برده به چشمهٔ الهی
آمیخته خامه ام ز عرفان
با آتش عشق، آب حیوان
کوثر نمی از دوات من برد
نیسان، گهر از فرات من برد
آید چو نیم به خوشخرامی
از پنجه، نی افکند نظامی
تا زخمهٔ من ترانه سنج است
یک تار گسسته، پنج گنج است
ریزد شکر از زبان کلکم
مصر سخن است از آن کلکم
بر قاهره قهرمانیم بین
اقبال جهان ستانیم بین
رمح قلمم به حکمرانی
خوابانده درفش کاویانی
آتش جهد از سر سنانم
خار است، فشردهٔ بنانم
کلکم به سخنوران امیر است
یک غاشیه کش مرا، جریر است
بر سر دارد سجل اذعان
فرمان بلاغتم ز عدنان
هر در که ز نطق سفته راندم
بر درگهِ مصطفی نشاندم
آن گوهر افسر نبوت
دریاکش لجّهٔ فتوّت
گوشی به دُر خوشاب من کرد
حسّان عجم خطاب من کرد
از فیض قبول آن مکرّم
شد ملک سخن مرا مسلّم
بی سکّهٔ من، که باد جاوید
رایج نشود طلای خورشید
من بنده، کمین غلام اویم
جمشیدم و مست جام اویم
بی آنکه تلاش فکر کاود
نقشی، ز دل و زبان تراود
در جوش بود شراب مهرش
یک خُمکده است نُه سپهرش
ای عرش جناب لامکان گرد
عالم افروز نور پرورد
معراج نخستت، آسمان است
معراج دگر، علوّشان است
روشن گهران آبنوسی
زبر قدمت، به خاک بوسی
چشمی که به درگهت بساید
عین الشّمسش خطاب شاید
مژگان که غبار درگهت رفت
نور دل و دیده اش توان گفت
جسمی که تو را به جانفشانی ست
تن نیست، که جان جاودانی ست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به توصیف قدرت و زیبایی هنر و خلاقیت پرداخته است. شاعر از ابر و خامه به عنوان نمادهایی برای الهام و نویسندگی استفاده میکند. او بیان میکند که سخن و شعرش مانند آبی است که از چشمهای الهی جاری میشود و ترکیبی از عشق و عرفان را منعکس میکند. همچنین، اشاره میکند که هنر او با الهام از پیامبری و عظمت، قدرتی بیپایان دارد. در نهایت، شاعر به تمایل عمیق خود به خدمت به معبود و جستجوی جاودانگی از طریق هنر و عشق اشاره میکند.
هوش مصنوعی: این ابر تر که با قلم نوشته شده، در دامن جهان همچون دُرّهای بهشتی پراکنده شده است.
هوش مصنوعی: تا زمانی که لحن ملایم و موزونی به گوش میرسد، رنگ آسمان از چهرهاش رفته و تغییر کرده است.
هوش مصنوعی: همه شما در دنیای زیباییهای جاودانهای قرار دارید.
هوش مصنوعی: دستهای همسرم که قلم به دست دارد، همچون گل در باغ، نغمههای زیبایی را برای دلانگیزی سدره میسراید.
هوش مصنوعی: وقتی که دل من مانند آینه روشن است، اگر صدای این زنگ را در آغوش بگیرم، همهی طوطیها را بیصدا میکنم.
هوش مصنوعی: قلم من، مانند خضر، در این darkness به چشمهٔ الهی دست یافته و راهی را یافته است.
هوش مصنوعی: من ترکیبی از دانایی و عشق هستم، که مانند آب حیات به من جان میبخشد.
هوش مصنوعی: کوثر، یعنی بهترین و پاکترین آب، نه تنها از دوات من برنمیخیزد، بلکه گوهر و ارزشهای من نیز از فرات من نمیرود.
هوش مصنوعی: هنگامی که نیمه شب با شادابی و لذت از خواب بیدار میشود، نظامی به خواب نمیافتد.
هوش مصنوعی: زخم من همچون آهنگهایی است که با ضربهٔ ساز ایجاد میشود؛ حتی با یک رشتهٔ پاره، میتوان به پنج نوع ثروت و زیبایی دست یافت.
هوش مصنوعی: شکر از زبان تو میریزد، یعنی همواره حرفهای شیرین و دلنشینی از تو صادر میشود. در واقع، حرفها و گفتار تو به گونهای است که همچون شکر، لذتبخش و دلپذیر است.
هوش مصنوعی: ما بر قاهره (پایتخت مصر) پیروز و قهرمان هستیم و در جهان، افتخارات و موفقیتها را به دست میآوریم.
هوش مصنوعی: قلم من به اندازهای قوی و شگرف است که میتواند دستاوردهای تاریخی و عظیم را به تصویر بکشد.
هوش مصنوعی: آتش تلاش و کوشش من خاری است در سر نیزهام، که نشانهای از قدرت و تمرکز دست من است.
هوش مصنوعی: شما همه به نوعی سخنران هستید و یکی از افراد برجسته در این زمینه جریر است که من او را به عنوان نمونهای از این سخنوران میشناسم.
هوش مصنوعی: او در دل خود نشانی از حقیقت و وضوح دارد که نشانهای از نژاد شریف و عالیمنش اوست.
هوش مصنوعی: هرگاه که به خاطر سخنانی که گفتم، از جایی رانده شدم، به درگاه پیامبر خدا پناه بردم.
هوش مصنوعی: آن جواهر که نشانه رهبری و پیامبری است، در دل دریاهای بزرگی از جوانمردی و مردانگی قرار دارد.
هوش مصنوعی: گوشی به سخنان شیرین من داد و مرا با زبان زیبای فارسی خطاب کرد.
هوش مصنوعی: به خاطر نعمت پذیرش آن شخصیت بزرگ، قلم من به عنوان یک شاعر، با پشتوانه و اعتبار خاصی شناخته شد.
هوش مصنوعی: بدون نشانه و علامتی از من، باد جاویدان نمیتواند طلای خورشید را به گردش درآورد.
هوش مصنوعی: من خود را به عنوان غلام او میشناسم و مانند جمشید، پادشاه افسانهای، در سرمستی و شادابی غرق شدهام.
هوش مصنوعی: بدون اینکه فکر و تلاشی انجام شود، احساسات و سخنان تو به طور طبیعی از دل و زبانت جاری میشود.
هوش مصنوعی: شراب محبت او مثل یک کاسه کوچک در حال جوشیدن است و جهان را به تصویر میکشد.
هوش مصنوعی: ای عرش بزرگ، که در جایی فراتر از مکان قرار داری، نور پروردگار در سراسر جهان را میافروزی.
هوش مصنوعی: نخستین مرتبه عروج تو به آسمان است و بار دیگر، علوّ و بلندیهای آنهاست.
هوش مصنوعی: چشمههای روشن و درخشان تو، همچون چوب آبنوس، زیر پاهای تو آمادهاند تا خضوع و احترام خود را با بوسیدن خاک نشان دهند.
هوش مصنوعی: چشمی که به درگاه تو بیفتد، مانند خورشید است و میتواند به تو خطاب کند.
هوش مصنوعی: چشمها و دل او که به خاطر غبار درگاه تو تیره و تار شده بود، حالا روشن و روشنفکر است.
هوش مصنوعی: بدنی که برای فدای تو ساخته شده، فقط یک جسم مادی نیست؛ بلکه روحی که در آن وجود دارد، جاودانه و بیپایان است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.