دل خورد غم که چرا مرده صفت خاک شود
زنده چون شمع بسوزش که زغم پاک شود
نه من از زخم فراق تو جگر چاک شدم
گر بکوهی رسد این زخم جگر چاک شود
گر سگ کوی تو خونم بخورد غم نبود
غم از آنست که دیوانه و بی باک شود
چند سوزد فلک از داغ فراقت دل خلق
آه اگر دود دل خلق بر افلاک شود
همه جا در ره من خار بلا میروید
بسکه باران غم از دیده نمناک شود
سر اهلی که سجودش همه در پای تو بود
بهتر آنست که هم در قدمت خاک شود
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.