دی بر ورقی که آن ز اشعار من است
جانی دیدم که آن نه گفتار من است
دل گفت قلم تراش بر گیرو بکن !
گفتم آری کندن جان کار من است!
|
غیرفعال و فعال کردن دوبارهٔ حالت چسبانی نوار ابزار به بالای صفحات |
|
راهنمای نوار ابزار |
|
پیشخان کاربر |
|
اشعار و ابیات نشانشدهٔ کاربر |
|
اعلانهای کاربر |
|
ادامهٔ مطالعه (تاریخچه) |
|
خروج از حساب کاربری گنجور |
|
لغزش به پایین صفحه |
|
لغزش به بالای صفحه |
|
لغزش به بخش اطلاعات شعر |
|
فعال یا غیرفعال کردن لغزش خودکار به خط مرتبط با محل فعلی خوانش |
|
فعال یا غیرفعال کردن شمارهگذاری خطوط |
|
کپی نشانی شعر جاری در گنجور |
|
کپی متن شعر جاری در گنجور |
|
همرسانی متن شعر جاری در گنجور |
|
نشان کردن شعر جاری |
|
ویرایش شعر جاری |
|
ویرایش خلاصه یا برگردان نثر سادهٔ ابیات شعر جاری |
|
شعر یا بخش قبلی |
|
شعر یا بخش بعدی |
دی بر ورقی که آن ز اشعار من است
جانی دیدم که آن نه گفتار من است
دل گفت قلم تراش بر گیرو بکن !
گفتم آری کندن جان کار من است!
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این ابیات شاعر به دیدن روح یا جان خود در قالب اشعارش اشاره میکند. دل به او میگوید که به قلمش بپردازد و آن را تراشیدن آغاز کند، و شاعر پاسخ میدهد که کندن جان او کار اصلیاش است. به طور کلی، این شعر بیانگر ارتباط عمیق هنرمند با آثارش و تأثیر آن بر روح و جان اوست.
هوش مصنوعی: دیروز روی برگهای که از اشعار من بود، جان یا روحی را دیدم که آن، کلام من نبود.
هوش مصنوعی: دل به من گفت که قلم را بگیر و تراش بده، اما من جواب دادم که کار من کندن جان و دل است!
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
زانجا که فریب طبع دلدار من است
می گفت وفا و مهر تو کار من است
گفتم باری تو دعوی مهر مکن
کاین قاعده دل وفادار من است
چون ابر بهار چشم خون بار من است
چون غنچه نشکفته دل زار من است
فریاد و فغان و ناله هر شب تا صبح
چون مرغ اسیر در قفس کار من است
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.