نوروز فرخ آمد و بوی بهار داد
بوی بهار و مژده زلفین یار داد
یاری کزو وظیفه نوروز خواستم
گفت از لبم رطب دهم از غمزه خار داد
ترکی چه ترک سنگ دلی وچه سنگ دل
کز بهر بوسه ایم هزار انتظار داد
با من نمی نشست به جام ترنج شکل
او آب نار خورد و مرا تاب نار داد
چون مار مهره خواستم از حلقه لبش
در پیچ رفت زلفش واز مهره مار داد
آمد غمش ولایت جانرا ستد به زور
در دل نشست و قلعه جان را حصار داد
گفتم به جان شه که زجانم بدار دست
چون نام شه شنید به جان زینهار داد
شاه جهان اتابک اعظم که دولتش
با روی ملک را به بنای استوار داد
دارای عصر نصرت دین اختیار ملک
کایزد بر اختیار خودش اختیار داد
سر دفتر خلافت ابوبکر کاسمان
از دیده نزل برد و زجانش نثار داد
شاهنشهی که در عظمت بارگاه او
بر آسمان رساند کسی را که بار داد
حیدر صلابتی که به سرهای دشمنان
شمشیر او نشان سر ذوالفقار داد
کیخسرو زمانه که جام جهان نمای
او را می و مخالف او را خمار داد
کشورستان سکندرِ ثانی که خضر فیض
آب حیات او ز می خوشگوار باد
می خوردنش مبین که زبهر صلاح ملک
مشغولیی به چشم بد روزگار داد
چون وقت طاعت آمد و هنگام داد بود
پوشیده کرد طاعت وداد آشکار داد
از غیرت جهان به سر تیغ و مقرعه
یک یک ستد ولی به یکی صد هزار داد
چون ابر کاب را به شمار و عدد کشید
وانگه که داد بی عدد و بی شمار داد
میراث خوار ملک فریدون به عالم اوست
میراث را زمانه به میراث خوار داد
دولت چودید کوست قرار همه وجود
ملک وجود را همه بر وی قرار داد
هر چند من به گنج قناعت توانگرم
بی برگی تمام گلم را غبار داد
زان پیشتر که خاک زمین را بود قرار
و افزون از آنک دور فلک را مداد داد
سرسبزی فلک به زمین بوس شاه باد
ختم سخن نگر چو نکو یادگار داد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر به زیباییهای نوروز و فصل بهار اشاره میکند و از عشق و دلدادگی خود به یار سخن میگوید. او عشق را چون گلی زیبا و در عین حال پر از زحمت توصیف میکند. شاعر با اشاره به زیباییهای عشق و تولد دوباره در بهار، یادآور میشود که عشق با درد و انتظار همراه است. او از ارتباطات میان دل و جان و نشستن یار در قلبش سخن میگوید و به قدرت و عظمت پادشاهان تاریخ، مانند ابوبکر و کیخسرو اشاره میکند. در نهایت، شاعر میگوید که همه چیز در این دنیا تحت تأثیر عشق و قدرت قرار دارد و طبیعت و فصلها به عشق و زیبایی زندگی مرتبطاند.
هوش مصنوعی: نوروز خوش آمد و طعم بهار را به همراه آورد، و عطر بهار با خود خبر از زیبایی معشوق را به ارمغان آورد.
هوش مصنوعی: دوست یا یاری که به او در روز نوروز کمک خواستم، به جای اینکه به من چیزی شیرین بدهد، با نگاهی پر درد، به من چیزی گزندآور داد.
هوش مصنوعی: در این بیت، شاعر به این موضوع اشاره میکند که عشق و محبت او نسبت به معشوق، به اندازهای عمیق و پرچالش است که برای به دست آوردن یک بوسه از او، هزاران انتظار و سختی را تحمل میکند. این انتظار و سختی ممکن است ناشی از سنگدلی معشوق یا دشواریهای عشق باشد، اما عشق او به قدری قوی است که این چالشها را میپذیرد.
هوش مصنوعی: او هرگز با من نشسته و از شراب خوشگلی که به رنگ نارنج بود، نمیآشامید. اما همان مشروب باعث شد که من احساس گرما و شوق کنم.
هوش مصنوعی: هنگامی که به لبهای او نزدیک شدم تا مهره مار را بگیرم، موهایش پیچید و در آخر، به جای مهره مار، زلفش را به من داد.
هوش مصنوعی: غم او به شدت بر دل حاکم شد و مانند یک محاصره، روح و جانم را تسخیر کرد.
هوش مصنوعی: به جان پادشاه گفتم که جانم را نگهدار. وقتی نام پادشاه را شنید، با حالتی جدی از جانم خواست که مراقب باشم.
هوش مصنوعی: پادشاه بزرگ و فرمانروا که با زیبایی و قدرت خود، کشور را به شکل محکم و استواری بنا کرد.
هوش مصنوعی: زمانی که خداوند سرنوشت و پیروزی دین را به یک شخص خاص واگذار کرد، او را بر انتخاب خودشان ناظر کرد.
هوش مصنوعی: در زمان خلافت ابوبکر، کاسمان از چشمانش اشک ریخت و جانش را فدای او کرد.
هوش مصنوعی: ملک بزرگی که عظمت و شکوه کاخاش به آسمانها بلند است، کسی را به مقام و مرتبهای میرساند که توانایی تحمل آن را داشته باشد.
هوش مصنوعی: حیدر با قدرت و دلیری خود، سر دشمنان را با شمشیرش به خاک انداخت و این نشاندهنده عظمت و شجاعت اوست.
هوش مصنوعی: کیخسرو، شخصیت مشهور و بزرگ، که ظرفی دارد که به او نمایی از جهان میدهد، به خاطر شراب و مخالفانش حالتی مست پیدا کرده است.
هوش مصنوعی: سرزمین سکندر دوم که خضر، بهرهی آب حیات او را از شراب خوشگوار، به دست میآورد.
هوش مصنوعی: او در حال نوشیدن است، اما نباید به این کارش توجه کنی؛ زیرا او برای رفاه و امنیت کشور مشغول به کار است و در روزگار ناپسند، دچار دیدهوری بد شده است.
هوش مصنوعی: زمانی که وقت عبادت و انصاف فرا میرسد، انسان باید از پنهان کردن نیکیها و تحقق عدل خودداری کند و آنها را آشکارا به نمایش بگذارد.
هوش مصنوعی: از سر غیرت جهانی، هر کس به نوبت از تیر و قرعه استفاده میکند، اما به یک نفر صد هزار میدهد.
هوش مصنوعی: مانند ابر که بارش را به حساب و شمار میآورد، سپس به وفور و بیپایان، بخشش میکند.
هوش مصنوعی: میراث زمین و پادشاهی فریدون متعلق به کسی است که در زمانه حاضر آن را به ارث برده است. به عبارت دیگر، هر چیزی که از گذشته به جا مانده، به کسانی داده میشود که در حال حاضر آن را در اختیار دارند.
هوش مصنوعی: خوشبختی و نعمت کجا هستند که قرار و آرامش همه موجودات به آن وابسته است و همه چیز بر اساس آن تنظیم شده است؟
هوش مصنوعی: هرچند من به نعمت قناعت و کافی بودن راضیام، اما از نظر ظاهری مانند گلی که بیبرگ شده و غبار جمع کرده است، وضعیت خوبی ندارم.
هوش مصنوعی: قبل از آنکه زمین جایی برای سکونت پیدا کند و بالاتر از آن، قبل از اینکه آسمان به وجود آید.
هوش مصنوعی: آسمان به زمین عشق و احترام میورزد و زیباییاش را به خاطر بزرگی و یادگاری که از شاه باقی مانده، برمیشمارد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
نرگس نگر، چگونه همی عاشقی کند
بر چشمکان آن صنم خَلُّخینژاد
گویی مگر کسی بشد، از آب زعفران
انگشت زرد کرد و به کافور بر نهاد
از باغ باد بوی گل آورد بامداد
وز گل مرا سوی مل سوری پیام داد
گفتا من آمدم تو بیا تا بروی من
آزادگان ز خواجه بنیکی کنند یاد
خواجه بزرگ ابوعلی آن بی بهانه جود
[...]
یک نیمه عمر خویش ببیهودگی بباد
دادیم و ساعتی نشدیم از زمانه شاد
از گشت آسمانی و تقدیر ایزدی
برکس چنین نباشد و برکس چنین مباد
یا روزگار کینه کش از مرد دانشست
[...]
تا آفریدگار مرا رای و هوش داد
بی کس ترم نیاید از خویشتن بیاد
آن روزگار شیرین چون باد بر گذشت
این روزگار تلخ همان بگذرد چو باد
گر باز روزگار مساعد شود مرا
[...]
غلبه فروش خواجه که ما را گرفت باد
بنگر که داروش ز چه فرمود اوستاد
گفتا که پنجپایک و غوک و مکل بکوب
در خایه هل تو چنگ خشنسار بامداد
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.