گنجور

 
فرخی یزدی

شرط خوبی نیست تنها جان من گفتار خوب

خوبی گفتار داری بایدت رفتار خوب

گر تو را تعمیر این ویران عمارت لازم است

باید از بهر مصالح آوری معمار خوب

بت‌پرست خوب به از خودپرست بدرفیق

یار بد بدتر بود صد بار از اغیار خوب

خوب دانی کیست پیش خوب و بد در روزگار

آنکه می‌ماند ز کار خوب او آثار خوب

رشته تسبیح سالوسی بد آمد در نظر

زین سپس دست من و زلف تو و زنار خوب

نام آزادی ز بدکیشان نمی‌آمد به ننگ

کشور ویران ما را بود اگر احرار خوب

کار طوفان خوب گفتن نیست هر بیکاره را

کار می‌خواهد ز اهل کار آن هم کار خوب

 
sunny dark_mode