روزگاری شد که سر تا پا دلی غمناک دارم
همچو صبح از دست غم هر شب گریبان چاک دارم
من تن تنها و خلقی دشمن جانند، اما
دوست چون شد دوست با من کی ز دشمن باک دارم
آتش غم داد بر باد فنا بنیاد هستی
اینک از آن شعله در چشم آب و بر سر خاک دارم
پاکبازم در قمار عشق هر چند، ای حریفان
پیش پاکان دامنی با پاک بازی پاک دارم
شش جهت از چار سو شد چون قفس بر طایر دل
این دو روز عمر عزم سیر نه افلاک دارم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر بیانگر دلتنگی و غم عمیق گوینده است. او از غم و اندوهی رنج میبرد که شبها به او فشار میآورد و خود را در ماجرای عشق در حال قمار میبیند. هرچند دوستان کمی دارد و با دشمنانش نیز زحمت میکشد، اما او همچنان به عشق خود ادامه میدهد. گوینده احساس میکند که در زندگی مانند پرندهای در قفس محبوس است و به شدت آرزوی پرواز و آزادی را در سر دارد. در کل، این شعر نشاندهنده تنهایی و بحران عاطفی گوینده در تلاش برای غلبه بر مشکلات زندگی است.
هوش مصنوعی: مدتی است که به طور کامل غمگین و ناراحت هستم، مثل صبح که از غم شب گذشته، لباس غم را به تن دارم و دلم پاره پاره است.
هوش مصنوعی: من به تنهایی در این دنیا زندگی میکنم و مردم اطرافم به من آسیب میزنند، اما وقتی کسی به عنوان دوست در کنارم باشد، دیگر از دشمنان نخواهم ترسید.
هوش مصنوعی: آتش اندوهی که دارم، بر باد فنا فرو ریخته و اکنون آن شعله در چشمانم و بر خاکی که بر آن هستم، حس میشود.
هوش مصنوعی: من در عشق، با وجود همه چالشها و خطرات، فردی پاکباز و اهل صداقت هستم. ای دوستان، با وجود همه ترفندها و فریبها، من همچنان به دیانت و صداقت خود وفادارم.
هوش مصنوعی: در این مدت کوتاه زندگی، احساس میکنم که هر سمت و سو به نوعی مانند یک قفس برای روح من شده است. در این دو روز عمر، ارادهای برای سفر و کاوش در آسمانها ندارم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.