گنجور

 
یغمای جندقی

فدایت گردم، غایله تازه که مرا سوخته و لبم از خنده بردوخته و مردم دیده را خونریزی آموخته، این است که دو ساعت از یوم یکشنبه بیستم مرحوم مغفور جنت مکان محمدکریم خان جامه حیات گذاشته در گذشت، مصرع: چگویم کزآنم چه بر سر گذشت. حقوق خود را برایشان حلال کنید و به مدلول: اذکروا موتاکم بالخیر، او را به مغفرت یاد فرمائید.که امروز سر و کارش با خداست و دستش از چاره کوتاه است. در حفظ الغیب سرکار شما کوتاهی نکرد. کاغذی که به شما نوشت فقره به فقره خود تقریر فرموده اند، همان خود محض محبت های غایبانه ایشان است، خلاصه نعش او را از آنجا به اصفهان فرستاده خود با گریبان دریده به قمصر معاودت کردم. بنی قوقو را در این روزها روانه کاشان خواهم کرد. اگر ساغری از دور زندگانی لبریز آمد. بحل فرمایند، زیاده چه عرض شود.

 
sunny dark_mode