گنجور

 
یغمای جندقی

دریغا که مگر مج دریای زندگانی و سرطان لجه کامرانی که خره های دجله عالم امکانی را مال پدر و مهر مادر می انگاشت، گرم آسا در کام نهنگ اجل و خر مثال در وحل هلاک فروشد. آسمان بی مهر و سیر ماه و مهر، فرد:

چنان تیپا زدش بر طبله کون

که جست از پیزی سرداب بیرون

ازاله وجود قساوت آمودش منشا نشاط ساحت عالم آمد و ورود ناسعادت موردوش موجب اندوه تیول داران اصقاع جهنم، ریح حیاتش از مقعد جهان جست و ریش تعلقش از چنگ آسمان، خراطین شمایلی که چون کرم معده مزاج عالمی را رنجور داشت از روده شخص زندگانی مندفع آمده، کنون در مبرز لحد دروازه کونش معبر مار و مور است و قذر وجودش طعمه کرمان گور، قطعه:

آنکه چون او گهی فلک کم رید

گرچه کون فلک دمادم رید

عامل ملکت سلیمان شد

بر صریر و ساده جم رید

نه همین پارس زو ملوث شد

بر اقالیم ربع عالم رید

آدمی شد به یمن ثروت و جاه

لیک بر دودمان آدم رید

چون نبودش تمیز در فطرت

گه و عقلش زمانه درهم رید

جبن تا غایتی که در صف جنگ

بارها بر نفیر و پرچم رید

بخل تا پایه ای که در محفل

عکس مقصد به ...یر حاتم رید

لایق ریش خویشتن آخر

از جهان رفت و بر جهنم رید

جسم ناپاکش لجن ته حوض عالم ناسوت شد و جغد میشوم روحش کنگره نشین خرابه برهوت، خس و خار هیاتش شعله انگیز آتش جحیم آمد و کام ناکامش جرعه گمار باده زقوم و حمیم، مصرع: مبارک بادش این عشرت که دارد روزگاری خوش.عرصه جولان کمیت قلم به انجام نرسیده، یکی گفت این گوز گاو هنوز در معده وجود است و این قاذورات اعظم همچنان در مستراح مشهود، تا درثالث هر خبری رسد عرضه دارم.

 
sunny dark_mode