گنجور

 
وطواط

دو عمر آورد پیدا روزگار

هر دو را نام پدر عبدالعزیز

آن عمر را عدل بود آیین و رسم

این عمر را عدل هست و علم نیز

آن عمر مر ظالمان را کرد قهر

این عمر مر سایلان را داد چیز

آن عمر تا اندر آن عالم بود

این عمر بادا درین عالم عزیز

 
 
 
فانوس خیال: گنجور با قلموی هوش مصنوعی
حکیم نزاری

آخر ای دل چیست چندین رستخیز

عشق و میدان و تو ای غافل گریز

از صراط عاشقان پرهیز کن

نیست آنجا جز گذر بر تیغ تیز

چارهٔ دیگر نداری جز همین

[...]

مشاهدهٔ ۶ مورد هم آهنگ دیگر از حکیم نزاری
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه