گنجور

 
وحشی بافقی

مردمی فرموده جا در چشم گریان کرده‌ای

شوره زار شور بختان را گلستان کرده‌ای

تو کجا وین دل که در هر گوشه‌ای جغد غمی‌ست

گنج را مانی که جا در کنج ویران کرده ای

کارها موقوف توفیق است ،مشکل این شدست

ورنه تو ای کعبه بر ما کار آسان کرده‌ای

منت کحل الجواهر می‌کشد چشمم زیاد

گر نمک آرد از آن راهی که جولان کرده‌ای

بوی جان می‌آید از تو خیر مقدم ای صبا

غالبا طوقی به گرد کوی جانان کرده ای

ای صبا پیراهن یوسف مگر همراه تست

از کدامین باغ این گل در گریبان کرده‌ای

مرحبا ای ترک صید انداز وحشی در کمند

جذب شوقم خوش کمند گردن جان کرده‌ای