گنجور

 
محتشم کاشانی

به عزت نامزد شد هرکه نامد مدتی سویت

به این امید من هم چند روزی رفتم از کویت

به راه جستجویت هرکه کمتر می‌کند کوشش

نمی‌بیند دل وی جز کشش از زلف دلجویت

تو را آن یار می‌سازد که باشد قبله‌اش غیری

کند در سجده‌های سهو محراب خود ابرویت

چه میسائی رخ رغبت به پای آن که می‌داند

کف پای بت دیگر به از آئینهٔ رویت

ز دست‌آموز مرغ دیگران بازی مخور چندین

به بازی گر سری برمی‌کند از حقلهٔ مویت

سیه چشمی برو افسون و مست اکنون محال است این

که افروزد چراغی از دل وی چشم جادویت

تو را این بس که هرگز محتشم نشنید ازو حرفی

که خالی باشد از بدگوئی رخسار نیکویت

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
حافظ

مدامم مست می‌دارد نسیمِ جَعدِ گیسویت

خرابم می‌کند هر دَم، فریبِ چشمِ جادویت

پس از چندین شکیبایی شبی یا رب توان دیدن

که شمعِ دیده افروزیم در محرابِ ابرویت

سوادِ لوح بینش را عزیز از بهر آن دارم

[...]

حسین خوارزمی

الا ای کعبه دولت مرا خاک سر کویت

ندارد جان من قبله بجز محراب ابرویت

اگر در روی مهروئی بمهر دل نظر کردم

نکردم جز بدان وجهی که هست آیینه رویت

ز عشق روی گل بلبل نکردی ناله و غلغل

[...]

جامی

همانا آیت سجده ست خط از مصحف رویت

که هرکش خواند آرد سجده در محراب ابرویت

تویی آن یوسف غایب شده از من که در بستان

ز هر پیراهن گل در مشام آید مرا بویت

به قصد دیدن عکس تو هر دم در خیال آرم

[...]

هلالی جغتایی

چه غم گر در سرم شوریست از سودای گیسویت؟

سر صد همچو من بادا فدای هر سر مویت

تن چون موی را خواهم بگیسوی تو پیوستن

بدین تقریب خود را خواهم افگندن بپهلویت

بروی خوبت از روزی که خط بندگی دادم

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از هلالی جغتایی
محتشم کاشانی

نمی‌گفتم که خواهد دوخت غیرت چشمم از رویت

نمی‌گفتم که خواهد بست همت رختم از کویت

نمی‌گفتم کمند سرکشی بگسل که می‌ترسم

دل من زین کشاکش بگسلد پیوند از مویت

نمی‌گفتم نگردان قبلهٔ بد نیتان خود را

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه