به عزت نامزد شد هرکه نامد مدتی سویت
به این امید من هم چند روزی رفتم از کویت
به راه جستجویت هرکه کمتر میکند کوشش
نمیبیند دل وی جز کشش از زلف دلجویت
تو را آن یار میسازد که باشد قبلهاش غیری
کند در سجدههای سهو محراب خود ابرویت
چه میسائی رخ رغبت به پای آن که میداند
کف پای بت دیگر به از آئینهٔ رویت
ز دستآموز مرغ دیگران بازی مخور چندین
به بازی گر سری برمیکند از حقلهٔ مویت
سیه چشمی برو افسون و مست اکنون محال است این
که افروزد چراغی از دل وی چشم جادویت
تو را این بس که هرگز محتشم نشنید ازو حرفی
که خالی باشد از بدگوئی رخسار نیکویت
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به بیان احساسات عاشقانه و دلتنگی شاعر میپردازد. شاعر از عشق و شوقی که به معشوق دارد صحبت میکند و به نوعی احساس میکند که دیگران در عشق به معشوقش تلاش کمتری میکنند. او میگوید که معشوق، که همچون قبلهاش غیر از او ندارد، باید در سجدههایش به زیبایی دست یابد. او همچنین به این نکته اشاره میکند که باید از دیگران دوری کند و به بازیهایی که آنها میکنند توجه نکند. در انتها، شاعر به زیبایی معشوق اشاره کرده و میگوید که هرگز چیزی از او نشنیده که در آن بدگویی از چهرهاش باشد.
هوش مصنوعی: هر کسی که به عشقش وارد نشود و مدتی در کنار او نگذرانده باشد، به احترام او نامزد شده است. من نیز به همین امید چند روزی به یاد تو آمدم.
هوش مصنوعی: هر کسی که در مسیر جستجوی تو تلاش کمتری بکند، دل او جز کشش و جذابیت زلفهای دلنشین تو چیزی نمیبیند.
هوش مصنوعی: کسی که به تو عشق ورزد، همانند دینی بسازنده و عبادتپذیر خواهد بود، که در برابر زیبایی ابروهای تو در دل و جانش به سجده میرود.
هوش مصنوعی: چطور میتوان به زیبایی تو توجه کرد، در حالی که کسی که میداند پای بت دیگری بهتر از آینهٔ روی توست، در نظر دارد؟
هوش مصنوعی: به دیگران وابسته نباش و تحت تأثیر رفتار آنها قرار نگیر، زیرا ممکن است به راحتی از دستان تو خارج شوند و تو را به بازی بگیرند. مراقب باش که دیگران نتوانند کنترل تو را در دست بگیرند.
هوش مصنوعی: چشمان سیاه تو اکنون تمام دل را افسون کرده و مست کردهاند. غیرممکن است که از دل تو چراغی بسوزد و چشمهای سحرت روشنایی ببخشند.
هوش مصنوعی: تو تنها به این بسنده کن که هیچگاه کسی از محتشم نشنیده است که دربارهات چیزی بگوید که خالی از بدگویی درباره چهره زیبایت باشد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
مدامم مست میدارد نسیمِ جَعدِ گیسویت
خرابم میکند هر دَم، فریبِ چشمِ جادویت
پس از چندین شکیبایی شبی یا رب توان دیدن
که شمعِ دیده افروزیم در محرابِ ابرویت
سوادِ لوح بینش را عزیز از بهر آن دارم
[...]
الا ای کعبه دولت مرا خاک سر کویت
ندارد جان من قبله بجز محراب ابرویت
اگر در روی مهروئی بمهر دل نظر کردم
نکردم جز بدان وجهی که هست آیینه رویت
ز عشق روی گل بلبل نکردی ناله و غلغل
[...]
همانا آیت سجده ست خط از مصحف رویت
که هرکش خواند آرد سجده در محراب ابرویت
تویی آن یوسف غایب شده از من که در بستان
ز هر پیراهن گل در مشام آید مرا بویت
به قصد دیدن عکس تو هر دم در خیال آرم
[...]
چه غم گر در سرم شوریست از سودای گیسویت؟
سر صد همچو من بادا فدای هر سر مویت
تن چون موی را خواهم بگیسوی تو پیوستن
بدین تقریب خود را خواهم افگندن بپهلویت
بروی خوبت از روزی که خط بندگی دادم
[...]
نمیگفتم که خواهد دوخت غیرت چشمم از رویت
نمیگفتم که خواهد بست همت رختم از کویت
نمیگفتم کمند سرکشی بگسل که میترسم
دل من زین کشاکش بگسلد پیوند از مویت
نمیگفتم نگردان قبلهٔ بد نیتان خود را
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.