گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
وحشی بافقی

تو منکری ولیک به من مهربانیت

می‌بارد از ادای نگاهِ نهانیت

میرم به ملتفت نشدن‌های ساخته

و آن طرزِ بازدیدن و تقریب‌دانیت

یک خم شدن ز گوشهٔ ابروی التفات

آید برون ز عهدهٔ صد سر گرانیت

نازم کرشمه را که صدم نکته حل نمود

بی منتِ موافقت و هم‌زبانیت

شادیِ التفاتِ تو کارم تمام کرد

بادا بقای عمرِ تو و زندگانیت

ای شاه‌باز دوریِ ما از تو لازم است

گنجشک را چه زهرهٔ هم‌آشیانیت

جنبیدت این هوس ز کجا ای نهالِ لطف

کی اوفتاد رغبتِ میوه فشانیت

من از کجا و این‌همه نوباوهٔ امید

یارب که برخوری ز درختِ جوانیت

شاخِ گلی کجاست بدین پاک‌دامنی

بیهوده سال‌ها نکنم باغبانیت

صد نوبهار را ز تو آب است و رنگ و بو

دارد خدا نگاه ز بادِ خزانیت

وحشی پیاله گیر که دیگر حریفِ توست

کز خم به شیشه رفت میِ شادمانیت