گنجور

 
طغرل احراری

می‌نماید بر لب جو عکس ماه من در آب

می‌توان از ماه تا ماهی همه بودن در آب

نیست سودی سفله را از صحبت روشندلان

سخت رسر، می‌شود آید اگر آهن در آب!

گفت زاهد خویش را در خواب دیدم در برش

گفتمش تعبیر خواب خود بگو روشن در آب!

در تلاش عکس یک رو صد گریبان پاره شد

کی به آسانی رسد آیینه را دامن در آب؟!

گوی سبقت می‌برم امروز از فتوای شک

مردم آبی اگر دعوا کند با من در آب

هیچ ممکن نیست در گرداب این امواج غم

کشتی مقصود را بی‌ناخدا رفتن در آب!

در سلوک عشق کم از بچه بط نیستی

در رضای دوست هردم می‌دهد او تن در آب

زیر طوفان سرشکم طغرل از هجران او

به که از این خاکساری‌ها مرا مردن در آب!

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode