هرگه ز ناز خندد آن جوهر تبسم
غیر از شکر نجوشد از کوثر تبسم
چون خاک داد بر باد او آتش قرارم
خونم چو آب ریزد از خنجر تبسم
جانم اگرچه نبود شیرین ز شهد وصلش
باشد حلاوت دل از شکر تبسم
بیداد رفته با من از لشکر تغافل
دعوای عشق دارم با محضر تبسم
امروز کس نخواند در معبد جمالش
جز خطبه تلطف بر بستر تبسم
در مزد مقدم او جان تحفه مینمایم
پیغام وصل آرد گر چاکر تبسم
خواندیم و گشت روشن مضمون خط لعلش
جز خضر نیست دیگر پیغمبر تبسم
در حلقه تغافل گر مرکز عتاب است
در بزم ناز باشد سردفتر تبسم
در پیش خنده او در عدن چه باشد؟!
لعلش کشیده یاقوت از اخگر تبسم!
تا چند مینمایی تکرار درس نازش؟!
افسانه مختصر کن با دلبر تبسم!
چون مجرمان بگویم صد شرح قصه غم
گر حال ما بپرسند در محشر تبسم
در چین جبهه تا کی ای رهزنان عشرت
بیرون روید اکنون از کشور تبسم!
صد آفرین به بیدل کش گفته است طغرل
یارب مباد تیغش چون جوهر تبسم!
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به زیبایی و جذابیت لبخند (تبسم) میپردازد و بیان میکند که این لبخند تنها حلاوتی از شکر دارد و هیچ چیز دیگری مانند آن نمیتواند شادی و شوق ایجاد کند. شاعر از احساسات عمیق خود نسبت به معشوق و تأثیر لبخند او بر جانش سخن میگوید، حتی اگر خود رابطهای شیرین نباشد. او اشاره میکند که در دنیای عشق، لبخند معشوق میتواند به عنوان یک نشانه از زیبایی و محبت در نظر گرفته شود. در پایان، شاعر آرزو میکند که لبخند معشوق همواره در زندگیاش جلوهگری کند و از آن لذت ببرد.
هوش مصنوعی: هر زمان که آن جوهر زیبایی بخندد، غیر از شکر از چشمه لبخندش چیزی نمیجوشد.
هوش مصنوعی: زمانی که خاک به دست باد سپرده شد، آتش در درونم آرام نمیگیرد و خونم مانند آبی که از خنجر جاری میشود به راحتی میریزد.
هوش مصنوعی: گرچه وجودم از شیرینی پیوند او خالی است، اما دل من از شادی لبخندش همچون شکر شیرین است.
هوش مصنوعی: من از ظلم و بیتوجهی به دور شدهام و حالا درگیر دعوای عشق هستم که با لبخند و خوشرویی همراه است.
هوش مصنوعی: امروز هیچکس در معبد زیباییاش جز سخنان ملایم و دلنشین به زبان نیاورد.
هوش مصنوعی: من در ازای خدمت به او، جانم را به عنوان هدیه تقدیم میکنم؛ اگر او پیام وصل را بیاورد، حتی در حال خندیدن نیز میگویم.
هوش مصنوعی: آموختیم و معنای روشن سخنان او را فهمیدیم، جز خضر (نماد حیات و جاودانگی) هیچ پیامبری نیست که لبخند بزند.
هوش مصنوعی: اگر در فضای نادیدهانگاری، محور سرزنش قرار گیرد، در میهمانی شادی، نوشتار سردی از لبخند به ثبت میرسد.
هوش مصنوعی: لبخند او در بهشت چه معنایی دارد؟ لب او مانند گوهرهای قیمتی، زیبایی و درخشش خاصی دارد که از داغ دلنشین لبخندش به وجود آمده است.
هوش مصنوعی: چرا مدام به نشان دادن محبتهایش ادامه میدهی؟ به جای این کار، داستانت را به اختصار بگو و با لبخند به محبوبت بپرداز!
هوش مصنوعی: اگر از ما بپرسند که در روز قیامت چه بر ما گذشته، تمام داستان غمانگیز خود را با جزئیات میگوییم؛ اما در حالی که در دلمان احساس درد داریم، بر لبانمان لبخند خواهیم زد.
هوش مصنوعی: چرا همچنان در چین به سر میبرید، ای کسانی که به عشق و لذت مینگرید؟ حالا وقت آن است که از سرزمین شادی و لبخند خارج شوید!
هوش مصنوعی: به بیدل میگویند که از طرف طغرل صد بار ستایش شده است. ای کاش تیغ او همچون جوهر خنده باشد و خطرناکی نداشته باشد!
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
امید ما بهار است از چین ابروی ناز
یارب مباد تیغش بیجوهر تبسم
همین شعر » بیت ۱۳
صد آفرین به بیدل کش گفته است طغرل
یارب مباد تیغش چون جوهر تبسم!
آمد ز گلشن ناز آن جوهر تبسم
دل درکف تغافل گل بر سر تبسم
خط جوش خضر دارد بر چشمهٔ خیالش
یا خفته خاکساری سر بر در تبسم
مستی ادب طرازست یا چشم نیم بازست
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.