به تکلیف آن هندوی چاپلوس
گزیدم سفر از گلستان طوس
چو فارغ ز طی منازل شدم
به غمخانه هند، داخل شدم
دلم گشت عازم که تا پای تخت
کنم راه سر بر سیاهی بخت
چو زنگی شب در دم صبح عید
سیه هندوی بخت شد ناپدید
سراسیمه گشتم درین پهن دشت
چه گویم چهها بر سر من گذشت
ز بنگاله تا احمدآباد و سند
شدم کوچه پیمای هر شهر هند
ولی برنخوردم به یک مرد راست
ز کج طینتان گر بنالم رواست
خصوصاً ز بازاریان دغل
که بی جنس، گیرند نقد از بغل
ز بقال هرکس متاعی خرید
بجز کشمکش چون ترازو ندید
نگویی به قصاب کاین گوشت چند
که خواهد به افسون ترا پوست کند
چو علاف گیرد ز من نقد هوش
به گندم نمایی شود جوفروش
ز طباخ او گرم تلواسهام
که ترسم کند خاک در کاسهام
پنیر از ترشرویی ماست بند
شود سرکه، شیرین بود گر چو قند
به گازر دهم هرکجا رخت خود
بشویم ازان دست، چون بخت خود
مرا کفشگر بخیهسان نیش زد
ندانم چه بر قالب خویش زد
به زرگر چو فرمایم انگشترین
کند قید در خانهام چون نگین
کمانگر نشان داد از قاتلم
کمان خواستم، تیر زد بر دلم
به تلخی کشد کارم از تیرگر
بود گر نی تیر او نیشکر
به شمشیرگر چون شوم سینه صاف
که در بند میخواهدم چون غلاف
کشم چون دُر اشک در تار آه
رباید ز من جوهری از نگاه
نگین کن چه سانم نسازد غمین؟
که ننشست نقشم به او چون نگین
سیاهی فروشم مرکب چو داد
سیه کار شد خامهام چون مداد
شد از دست نجار او لخت لخت
دل ساده لوحم چو ساق درخت
درین ملک کافسرده برگ و نوا
ندیدم ز کس گرمیی، جز هوا!
دلم شد ز گرمی درین دشت دور
به ته خانه خاک، راضی چو مور
به چشمم درین باغ پرداغ و درد
گل چنپه ماند به زنبور زرد
درین عرصه، اسبم چه جوید خوید؟
که چون اسب شطرنج، کاهی ندید
به هند جگرخوارم افتاد کار
دلم چون نگردد ز دستش فگار؟
ز کثرت مثل در همه عالم است
که هندوستان جنگل آدم است
سراپا شدم چشم چون قرص نیل
بزرگی ندیدم درو غیر فیل!
ولی او هم از تنگدستی چو تاک
کند زین چمن بر سر خویش خاک ...
مغنی بیا ای عمل سنج ذوق
که یابد ز کارت نوا، گنج ذوق
دم صبح شد، شغل خود ساز کن
سر دفتر نغمه را باز کن
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این قطعه به سفر خود به هند اشاره میکند و از دشواریها و مشکلاتی که در این سفر با آنها مواجه شده، میگوید. او از ناکامیها و نادرستیهای افراد مختلف در بازارها و حرفههای گوناگون شکایت میکند و به بیاعتمادی به مردم میرسد. همچنین، او حس خستگی و ناامیدی خود را از زندگی در هند بیان میکند و از کمبود شادی و زیبایی در جهان اطرافش گلایه میکند. در پایان، شاعر از دیگرانی میخواهد که بتوانند به او شادی و هنر ببخشند و با نغمههای دلنشینش تسلیبخش حال او باشند.
هوش مصنوعی: به خاطر وظیفهای که داشتم، سفر به گلستان طوس را انتخاب کردم.
هوش مصنوعی: وقتی از مسیرهای سخت و پرپیچ و خم عبور کردم، وارد خانهای شدم که در آن غم و اندوه وجود داشت.
هوش مصنوعی: دل من تصمیم گرفته است که به سوی پادشاهی برود و سرش را به سختی و غم بگذارد.
هوش مصنوعی: هنگامی که صدای زنگ در صبح عید به گوش میرسد، شانس بد و ناپسند مانند یک هندوی سیاه ناگهان ناپدید میشود.
هوش مصنوعی: در این دشت وسیع، شگفتزده و نگرانی دچار شدم و نمیدانم باید چه بگویم یا چه اتفاقاتی برای من رخ داده است.
هوش مصنوعی: از منطقه بنگاله تا احمدآباد و سند، در همهی کوچههای هر شهر هند قدم زدهام.
هوش مصنوعی: در زندگی با افرادی که ناپاکاند و راستگو نیستند، برخوردی نداشتهام و اگر بخواهم از این موضوع شکایت کنم، شاید حق داشته باشم.
هوش مصنوعی: به خصوص از سوداگران حقهباز که بدون داشتن کالایی، پول را از مشتریان میگیرند.
هوش مصنوعی: هرکس از بقال چیزی خرید، جز در مورد کشمکش، چون هیچ وقت ترازویی ندید.
هوش مصنوعی: تو نگویی به قصابی که این گوشت را به چه میزان و چه طور میخواهد به ترفند و حیله به پوست درآورد.
هوش مصنوعی: وقتی کسی از من پول عقل را بگیرد، به مثل این است که گندم را به نمایش بگذارد تا در باطنش دانه جو را بفروشد.
هوش مصنوعی: من از دست پخت او همیشه در نگرانی هستم که نکند خاک در خوراک من بیفتد.
هوش مصنوعی: اگر ما دلخور یا عبوس باشیم، طعم شیرینی را هم از زندگی میگیریم. همانطور که پنیر ممکن است به خاطر سرکه ترش شود، زندگی نیز در سایه یأس و ناامیدی، طعمی تلخ و ترش خواهد داشت. اما اگر با خوشی و شیرینی بگذرانیم، همه چیز زیبا و خوشمزه خواهد بود.
هوش مصنوعی: هرجا که لباس خود را بشویم، دستم را میدهم به کسی، مانند اینکه بخت خود را سپردهام.
هوش مصنوعی: کفشدوز با سوزن به من ضربهای زد و نمیدانم چه چیزی را روی کار خودش انجام داد.
هوش مصنوعی: وقتی به طلا فروش بگویم که یک انگشتر بسازد، او باید در خانهام نگین را محکم کند.
هوش مصنوعی: کمانگیر نشان داد که از عشق من چه کشیده است. وقتی درخواست کمان کردم، تیرش بر دل من نشست.
هوش مصنوعی: کار من چنان به تلخی میرسد که اگر تیرانداز نبود، این تیر نمیتوانست از نیشکر هم شیرینتر باشد.
هوش مصنوعی: وقتی به دست شما میسپارم که سینهام را بیپروایانه نشان دهم، این نشاندهندهی میل من به آزادی است، همانند غلافی که میخواهم از آن خارج شوم.
هوش مصنوعی: چشم من اشک میریزد مانند دُر، و این اشک به خاطر آهی است که از دل برمیآید. از نگاه من، جواهری به دست میآید.
هوش مصنوعی: چطور میتوانم غمگین باشم وقتی که نقش من به او نمیچسبد مانند نگینی که روی انگشتر نشسته باشد؟
هوش مصنوعی: من برایت جوهر سیاه میفروشم و وقتی که کارم به دست سیاهکاران سپرده میشود، قلمم مانند مداد میشود و به شدت نرم و قابل تغییر میگردد.
هوش مصنوعی: نجار دل سادهلوح من را تکهتکه کرده و آسیب زده است، مانند اینکه تنه درخت را بریدند.
هوش مصنوعی: در این سرزمین، نه کسی را دیدم که دلش پر از شوری باشد و نه صدای دلنشینی، جز هوای سرد و بیروح.
هوش مصنوعی: دل من از گرمای این دشت دور خسته شده و به جایی مثل ته خانهی خاک، مانند یک مور راضی است.
هوش مصنوعی: در این باغ پر از درد و غم، چشمانم به گلهایی مینگرد که همچون زنبور زرد، خاص و جذاب هستند.
هوش مصنوعی: در این میدان، اسب من به چه چیزی میاندیشد؟ زیرا او مانند اسب شطرنج، چیزی جز خود را نمیبیند.
هوش مصنوعی: دل من دچار مشکلاتی شده و نمیدانم چطور با این احساسات کنار بیایم. در صورتی که نمیتوانم از دست او فرار کنم، چه کار باید بکنم؟
هوش مصنوعی: در همهی دنیا، هندوستان به خاطر تنوع و فراوانی نمونههای انسانیاش شناخته شده است و مانند جنگلی پر از آدمهاست.
هوش مصنوعی: من تمام وجودم را به چشم تبدیل کردهام، مثل قرص نیل، زیرا در این دنیا هیچچیز بزرگتری از فیل ندیدهام!
هوش مصنوعی: اما او نیز به خاطر فقر و تنگدستی، مانند درخت انگور که از این باغ بر روی خود خاک میریزد، احساس ناامیدی و اندوه میکند.
هوش مصنوعی: ای هنرمند، به اینجا بیا و با صدای خود لذتی بده که از هنرت به دست آوردن ثروت و خوشی را ممکن میسازد.
هوش مصنوعی: وقت صبح فرا رسید، کار خود را آغاز کن و غزلهای زیبا را به گوش همه برسان.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.