|
غیرفعال و فعال کردن دوبارهٔ حالت چسبانی نوار ابزار به بالای صفحات
|
|
راهنمای نوار ابزار
|
|
پیشخان کاربر
|
|
اشعار و ابیات نشانشدهٔ کاربر
|
|
اعلانهای کاربر
|
|
ادامهٔ مطالعه (تاریخچه)
|
|
خروج از حساب کاربری گنجور
|
|
لغزش به پایین صفحه
|
|
لغزش به بالای صفحه
|
|
لغزش به بخش اطلاعات شعر
|
|
فعال یا غیرفعال کردن لغزش خودکار به خط مرتبط با محل فعلی خوانش
|
|
فعال یا غیرفعال کردن شمارهگذاری خطوط
|
|
کپی نشانی شعر جاری در گنجور
|
|
کپی متن شعر جاری در گنجور
|
|
همرسانی متن شعر جاری در گنجور
|
|
نشان کردن شعر جاری
|
|
ویرایش شعر جاری
|
|
ویرایش خلاصه یا برگردان نثر سادهٔ ابیات شعر جاری
|
|
شعر یا بخش قبلی
|
|
شعر یا بخش بعدی
|
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به ابراز احساسات عاطفی و دلتنگی میپردازد. شاعر از دل میخواهد که یاد محبوب را فراموش کند، زیرا یاد او برای دیوانهها زنجیری سنگین است. او به میپرستان اشاره میکند که اگر مگس بپرند، نباید نگران باشند؛ چرا که عشق و احساسات عمیق میتواند سختیها را تحمل کند. به طور کلی، شعر به موضوعاتی همچون عشق، دلتنگی و نارساییهای ناشی از آن پرداخته است.
هوش مصنوعی: ای دل، یاد آن معشوق را از ذهنت بیرون کن، چون تو این زنجیر را در خاطر داری، صد دیوانه نیز آن را به یاد دارند.
هوش مصنوعی: اگر لیوان از دست بیفتد، برای مینوشان چه اهمیتی دارد؟ شیشهای که دور گردن آویخته شده به چه دردشان میخورد وقتی که خون صد پیمانه را دارند؟
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای هوای تو شده مقصود هر فرزانه را
چرخ با مهر تو خویشی داده هر بیگانه را
صورتی شاهانه داری ، سیرتی در خورد آن
سیرت شاهانه باید صورت شاهانه را
نکته ای ز الفاظ تو ابکم کند گوینده را
[...]
باز دل گم گشت در کویت من دیوانه را
از کجا کردم نگاه آن شکل قلاشانه را
گاه گاه، ای باد، کانجاهات می افتد گذر
ز آشنایان کهن یادی ده آن بیگانه را
هر شب از هر سوی در می آیدم در دل خیال
[...]
محتسب گوید: که بشکن، ساغر و پیمانه را
غالباً دیوانه می داند، من فرزانه را
بشکنم صد عهد و پیمان، نشکنم پیمانه را
این قدر تمیز هست، آخر من دیوانه را
گو چو بنیادم می و معشوق ویران کردهاند
[...]
میکشد عشق تو سوی خود دل دیوانه را
هست سوزی کو به شمعی میکشد پروانه را
سیل چشمم رفت و ویران کرد بنیاد دلم
چون ز درد و غم نگه دارم من این ویرانه را
میل خالت دارم و اندیشهام از زلف توست
[...]
رخنه کردی دل به قصد جان من دیوانه را
دزد آری بهر کالا می شکافد خانه را
تخم مهر خال او در دل میفکن ای رقیب
بیش ازین ضایع مکن در سنگ خارا دانه را
خیز گو مشاطه کاندر زلف مشکینت نماند
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.