لغتنامهابجدقرآن🔍گوگلوزنغیرفعال شود

گنجور

 
طغرای مشهدی

آسوده دلی بر من بیتاب حرام است

بر روز سیاهم شب مهتاب حرام است

پروانه شب از بستر آرام گریزد

تا شمع نیاسوده، برو خواب حرام است

من همچو سبو، دست گرفتم به در گوش

آن روز که گفتند می ناب حرام است

کام طلب از چشمه و جو تر نتوان کرد

تا لب به محیطی نرسد، آب حرام است

ما تهمت آرام، به دشمن نپسندیم

در ملت ما، کشتن سیماب حرام است

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
صائب تبریزی

می بی نمک صحبت احباب حرام است

می چیست، گر انصاف بود آب حرام است

با ساغر شبگیر، سراسر مزه دارد

در خانه نشستن شب مهتاب حرام است

در مشرب ما جوهریان گهر وقت

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه