آمد چنانکه کرد ستاره شمر شمار
شاه ستارگان بحمل شهریار وار
تا بوستان بتابش شاه ستارگان
بر شاخ آسمان گون آرد ستار بار
بستان شود چنانکه ندانیش ز آسمان
چون ابر گشت بر رخ بستان ستاره بار
بر شاخسار بستان بلبل نوازند
نوی است خوش نوائی بلبل ز شاخسار
در جویبار سرو ببالد ز بهر آن
تا فاخته بنالد بر سرو جویبار
بی آب دیده بر طرف جویبار گل
قمری غریو دارد بر جستجوی یار
هنگام را محابا نبود مثل زنند
تا آن مثل زدند شد از عاشقان قرار
هنگام گل رسید ز گلروی لعبتی
بر بوسه رام گشته محابا مکن کنار
خوش بر کنار گیر و نشان در کنار خویش
مگذار کز کنار تو گیرد دمی کنار
از خاک و خار و خاره باردیبهشت ماه
روید بنفشه زار و سمن زار و لاله زار
اردیبهشت ماه بساقی کند ندا
خیز ای بت بهشتی وان جام می بیار
تا شهریار وار بدستوری خرد
جام می از تو گیرد دستور شهریار
صدر کبیر عالم عادل بهاء دین
آن هر حدیث او ببها در شاهوار
دستور دادگستر و سلطان دادگر
مسعود سعد ملکت و مسعود کامکار
فرزند سعد دولت و فرزند سعد ملک
چون جد و چون پدر شرف دوده و تبار
از دوده و تبار وی افکنده دور چرخ
در دوده و تبار بداندیش او تبار
ای صدر روزگار که در روزگار خویش
نور دل گرامی و تاج سر کبار
پیروزه گون سپهر بزیر نگین تست
از دولت شهنشه پیروز روزگار
داری دو کف دو کفه شاهین مکرمت
بخشندگان سیم حلال و زر عیار
اندر یمین تو بسخا بیعت و یمین
خلق از یسار تو شده با عدت و یسار
در چشم تو که چشم بدان دور ازو سخن
چون زر عزیز باشد و زر عزیز خوار
آید بحاصل اهل سخن را بمدح تو
آنرا که شعر باشد رسم و ره و شعار
نامی چنانکه در پس آن نام نیست ننگ
فخری چنانکه در پس آن فخر نیست عار
در باغ عمر سوزنی ای صدر روز به
هفتاد شد تموز و خزان و دی و بهار
چون هفده سالگان نتواند نگاشتن
بر روی کار نامه خود لعبت بهار
بسیار منت است ترا بر من از قیاس
کانرا بعمرها نتوان بود حق گذار
از شکر نعمت تو ز پیری مقصرم
کرد است باز بر تو شکر مرا شکار
تا در شکارگاه بتان عاشقی بلب
باشد شکر شکار چه پنهان چه آشکار
از بوسه گاه خوبان شکر شکار باش
تا پیشگاه باشی و اقبال پیشکار
تا در زبان تازی بستان بود بهشت
نام هزار دستان در بوستان هزار
شاعر هزار بار ببستان مدح تو
تا چون هزار دستان دستان زند هزار
سال بقای عمر تو پیش از ستاره باد
صد بار زانکه کرد ستاره شمر شمار
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به توصیف زیباییهای بهار و طبیعت میپردازد و شعری پر از نمادهای خوشایند و رنگارنگ است. شاعر با اشاره به ستارهها و بوسههای بهاری، پیامی از عشق و دوستی ارائه میدهد. همچنین به ستایش فردی خاص، به نام صدر، میپردازد و او را به عنوان شخصیتی بزرگ و محترم توصیف میکند. شاعر از زیباییهای دقیق بهار و جوانی صحبت میکند و میگوید که در میان تمام زیباییها، عشق و شکرگزاری از نعمتها از اهمیت ویژهای برخوردار است. در نهایت، این شعر به ارزش زندگی و گرامی داشتن لحظات خوب اشاره میکند.
هوش مصنوعی: آمد به گونهای که ستارهشمار، شمار شاه ستارگان را کرده است، مانند شهریار در حرکت و ظهور.
هوش مصنوعی: به باغی که نورِ درخشان ستارگان بر شاخههای آسمان میتابد، میرسد که ستارهها را همچون باران بر میپراکند.
هوش مصنوعی: باغ به قدری زیبا و دلربا میشود که شما نمیتوانید از آسمان بگویید، انگار که ستارهها به خاطر ابرها بر روی چهره باغ باریدهاند.
هوش مصنوعی: در باغ، بلبلان به زیبایی و شادی آواز میخوانند و نغمهی تازهای از بلبلان به گوش میرسد که از درختان میآید.
هوش مصنوعی: در جویبار، سرو برای آن بال میزند که فاخته بر سرو جویبار ناله کند.
هوش مصنوعی: بدون آب، بغضی به دور از کنار جویبار، گل قمری صدایی بلند دارد و در جستجوی محبوبش است.
هوش مصنوعی: در آن زمان، فرصتی برای ترس و بیم وجود نداشت، مانند زمانی که ضربهای میزنند و پس از آن، آن ضربه به مایهای برای آرامش عاشقان تبدیل میشود.
هوش مصنوعی: زمانی که گلها شکفتهاند، زیبایی از گلبرگها نمایان میشود. به یاد داشته باش که ناز و طنازی این زیبایی را نباید نادیده بگیری و از آن دور نشوی.
هوش مصنوعی: کنار تو بودن را خوش بگذار و نشانی از خود در کنار کسی نگذار، زیرا هر لحظه ممکن است کسی از کنار تو جدا شود.
هوش مصنوعی: در بهار، از خاک و خاروخس و گیاهان، گلهای زیبا مانند بنفشه، سمن و لاله میرویند و سرسبزی و زیبایی را به طبیعت میبخشند.
هوش مصنوعی: در ماه اردیبهشت، ساقی صدایی میزند و میگوید: ای معشوقه بهشتی، بلند شو و این جام شراب را بیاور.
هوش مصنوعی: شخصیتی چون شهریار با خرد و خردمندی، از تو میخواهد که در مورد نوشیدن جام می تصمیم بگیری و دستور بدهی.
هوش مصنوعی: در جهان بزرگ، عالم عادل با نام بهاء الدین وجود دارد که هر سخنش از ارزش و اهمیت برخوردار است.
هوش مصنوعی: فرمانروای عادل و دادگر، مسعود سعد، پادشاهی و حکومت را به دست گرفته و در مسیر عدالت و انصاف حرکت میکند.
هوش مصنوعی: فرزند سعد، هم در زمینهٔ حکومت و هم در زمینهٔ پادشاهی، همچون جد و پدرش، به نیکی و افتخار از نسلش یاد شده است.
هوش مصنوعی: از نسل و خاندانی که او دارد، دوری جسته است، چون این دودمان به بداندیشی گرفتارند.
هوش مصنوعی: ای بزرگوار زمانه که در دوران خود، روشنی دلهای عزیز و مایهی افتخار خانوادهها هستی.
هوش مصنوعی: آسمان همچون نگینی زیر سلطنت توست و از برکت فرمانروایی شهنشه، روزگار به خوبی و خوشی میگذرد.
هوش مصنوعی: تو دو کف داری که مانند دو کفه ترازو به توازن میان خوبیها و نعمتها کمک میکنند، و به خاطر بزرگواری و ارادت، شما به دیگران مهربانی و نعمتهای پاک و با ارزشی میبخشید.
هوش مصنوعی: در دستان راست تو بخشش و مهربانی وجود دارد و در دستان چپ تو، مردم به شمارش و اندازهگیری مشغولند.
هوش مصنوعی: در نگاه تو، گفتوگو از دور بسیار باارزش و گرانبهاست، درست مانند طلای عزیز که در عین ارزشش، ممکن است به راحتی کمارزش شود.
هوش مصنوعی: مدح و ستایش تو به کسانی میرسد که در شعر و ادب مهارت دارند و برای آنان این کار نه تنها فن بلکه راه و نشانهای است.
هوش مصنوعی: نامی که پشتوانهای از شخصیت و ارزش نداشته باشد، ننگ و عیبی است. همچنین، افتخاری که واقعی و معتبر نباشد، بیمعنا و شرمآور است.
هوش مصنوعی: در زندگی همچون سوزنی در باغ، ای سرتاسر روز، به هفتاد سالگی رسیدی، و فصلهای مختلفی چون تابستان، پاییز، زمستان و بهار را تجربه کردی.
هوش مصنوعی: افراد جوانی که به سن هفده سالگی رسیدهاند، نمیتوانند زیبایی و شگفتیهای زندگی خود را در کارنامهاشان بهخوبی بیان کنند.
هوش مصنوعی: بسیاری از لطفهایی که به من کردهای، مدیون تو هستم، چرا که نمیتوانم به هیچ چیزی دیگر در زندگیام آنچنان ارزش و حقی بدهم.
هوش مصنوعی: من از نعمتهای تو سپاسگزارم، اما به خاطر پیری به اشتباهام اعتراف میکنم. در نتیجه، دوباره برای تو شکرگذاری میکنم که این احساس را به من القا کردهای.
هوش مصنوعی: در جایی که عاشقان مشغول تماشای زیباییهای معشوقان هستند، شکر (نماد لذت) در حال رصد و تجربه شدن است، چه به صورت پنهان و چه به صورت آشکار.
هوش مصنوعی: از محل بوسیدن زیبایان، شهد شیرین عشق را جمع کن تا در حضور بزرگان و فراوانی خوشبختی و برکت باشی.
هوش مصنوعی: تا زمانی که بهشت در زبان عربی نامیده میشود، در باغی هزار دستان وجود دارد.
هوش مصنوعی: شاعر بارها و بارها درباره تو خواهد نوشت و وصف تو را خواهد کرد، همانطور که هزار دستان با مهارت و ظرافت خود هزار کار انجام میدهند.
هوش مصنوعی: سالهای عمر تو قبل از رویش ستاره به تعداد صد بار عمر ستارههاست، چرا که ستارهها شمارش میشوند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای خواجه، این همه که تو بر میدهی شمار
بادام تر و سهیکی و بهمان و باستار
مار است این جهان و جهانجوی مارگیر
از مارگیر مار برآرد همی دمار
نیلوفر کبود نگه کن میان آب
چون تیغ آبداده و یاقوت آبدار
همرنگ آسمان و به کردار آسمان
زردیش بر میانه چو ماه ده و چار
چون راهبی که دو رخ او سال و ماه زرد
[...]
از دیدن و بسودن رخسار و زلف یار
در دست مشک دارم و در دیده لاله زار
بامشک رنگ دارم از آن زلف مشکرنگ
با لاله کار دارم از آن روی لاله کار
ماندست چون دل من در زلف او اسیر
[...]
یکروز مانده باز زماه بزرگوار
آیین مهر گان نتوان کرد خواستار
آواز چنگ وبربط و بوی شراب خوش
با ماه روزه کی بود این هر دو سازگار
ورزانکه یاد از و نکنی تنگدل شود
[...]
باران قطره قطره همی بارم ابروار
هر روز خیره خیره ازین چشم سیل بار
ز آن قطره قطره، قطره باران شده خجل
ز آن خیره خیره، خیره دل من ز هجر یار
یاری که ذره ذره نماید همی نظر
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.