حکیم و کریم آمدند از دو عمران
کلیم خدا و کریم خراسان
عنایت گر دین یزدان که در دین
صلابت نماید چو موسی بن عمران
سرافراز فضل بن عمران که دارد
بدست هنر عالم فضل عمران
بدانسان کجا ید بیضای موسی
ورا دست بیضاست در جود و احسان
چو موسی بن عمران بچوبی ز کلکی
نماید بهر کار صد گونه برهان
بثعبان صفت کلک خود باز گیرد
همه ساحریهای ارباب دیوان
بود عامر ملک سلطان عالم
چو آن هادم دار فرعون و هامان
ازو هست در دین فزونی و قوت
وز آن بود در کفر سستی و نقصان
بیک سنگ بر ارچه موسی عصا زد
وزان شد روان چشمه ها در بیابان
چو فضل بن عمران بکاغذ برد کلک
ز احساتش بارد بصد شهر یاران
اگر دین موسی قوی شد بموسی
شد از فضل عمران قوی ملک سلطان
بآیین چو در مصر در عهد موسی
قوی گشت در عهد او دین و ایمان
ایا مجد اسلام کز تست خرم
دل صد هزاران هزاران مسلمان
توئی سعد دولت توئی زین ملت
توئی فخر امت توئی شمس کیهان
جهان سخاوت بتو گشت روشن
سپهر کفایت بتو یافت دوران
از آنسان ترا همتی هست عالی
که زیر قدم بسپری فرق کیوان
وزانگونه رائی . . . مشتری را
بتدبیر زیر آری از چرخ گردان
ز مریخ سرکش کمین بنده تو
فروتر بود روز هیجا بمیدان
تو خورشید دادی که بر روی گیتی
ز نور تو شد ظلمت ظلم پنهان
نشاط زمین آرد از چرخ زهره
که ز در بزم تو رود سازد بالحان
شود تیر گردون کماندار هر گه
برآری قلم تیروار از قلمدان
بهر ماه چون نعل زرین شود مه
ورا تا بمیدان کنی نعل یکران
کجا آتش خصم تو بر فروزد
شود آب انگشت در ماه آبان
بفصل دی از باد خلق خوش تو
برآرد سر از خاک پژمرده ریحان
همی سرفرازی برین هفت اختر
همی کام رانی برین چار ارکان
تو دیگر جهانی بدین یکجهان در
که خواهی بدن هم جهان هم جهانبان
الا تا زمین و سپهرند دایم
چو آسوده گوی و چو گردنده چوگان
بچوگان زلفین مشکین دلبر
همی باز با گوی سیمین زنخدان
میاسای یکساعت از گوی بازی
ز آسایش این و از گردش آن
بچوگان دست اجل برده بادا
خبر حاسدانت ز گوی گریبان
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره دو شخصیت بزرگ به نامهای موسی بن عمران و فضل بن عمران است. شاعر به مقایسهی ویژگیها و فضایل این دو فرد میپردازد و اشاره میکند که فضل بن عمران در علم و فضل مانند موسی در دین و رهبری است. موسی به عنوان نبی و رهبر دینی با چوب خود معجزاتی انجام میدهد و فضل بن عمران نیز با قلم و دانش خود به نشر علم و آگاهی میپردازد.
شاعر به قدرت ایمان و دین اشاره میکند و نقش فضل بن عمران را در تقویت آن توصیف میکند. همچنین تأکید میشود که فضل بن عمران به عنوان یک شخصیت مهم در دین اسلام، موجب پیشرفت و رونق آن میشود و خوشبختی و فخر برای مسلمانان به ارمغان میآورد.
شاعر از ویژگیهای مثبت فضل بن عمران و تأثیر او بر جامعه سخن میگوید و او را به عنوان منبع نور و راهنمایی برای مسلمانان معرفی میکند. این شعر در نهایت به عظمت و جایگاه فضل بن عمران در تاریخ اسلام اشاره دارد.
هوش مصنوعی: حکیم و بخشنده از دو سرزمین آمدند، یکی از شهر کلیم، یعنی موسی، و دیگری از خراسان.
هوش مصنوعی: کسی که به دین خدا توجه خاصی دارد، مانند موسی بن عمران، در دین استحکام و قوت نشان میدهد.
هوش مصنوعی: فضل بن عمران، شخصیتی برجسته و با دانش است که به واسطه هنر و تواناییهایش، مقام و منزلت بالایی دارد.
هوش مصنوعی: به شخصی اشاره شده که در دست او مایه نیکویی و بخشش قرار دارد؛ مانند عصای موسی که بر او قدرت خاصی داشت. این تصویر نشاندهندهٔ توانایی او در انجام کارهای خیر و احسان به دیگران است.
هوش مصنوعی: مثل موسی که با عصا از آب گذشت و آثار خارقالعادهای را به نمایش گذاشت، او برای هر موضوعی دلائل مختلفی را نشان میدهد.
هوش مصنوعی: قلم خویش را مانند یک مار به حرکت درمیآورد و تمام جادوگریهای بزرگان را از میان برمیدارد.
هوش مصنوعی: سلطان عالم مانند کسی است که فرعون و هامان را از هم میشکسته و نابود میکرده است.
هوش مصنوعی: از او در دین، توان و قدرت بیشتری وجود دارد و برعکس، در کفر، ضعف و کمبود دیده میشود.
هوش مصنوعی: با یک ضربه به سنگ، موسی عصایش را به حرکت درآورد و از آن سنگ چشمههای آب در بیابان جوشید.
هوش مصنوعی: فضل بن عمران با قلم خود بر روی کاغذ به گونهای مینویسد که احساساتش بارانوار بر روی صد شهر یاران میریزد.
هوش مصنوعی: اگر دین موسی به قوت و قدرت برسد، این قدرت و عظمت از فضل و کرامت عمران به موسی منتقل شده است و بر این اساس، سلطنت نیز قوی و مستحکم میشود.
هوش مصنوعی: در زمان موسی، دین و ایمان در مصر بسیار قوی و استوار شد.
هوش مصنوعی: آیا شادی و افتخار اسلام از تو به دست آمده است که قلب صدها هزار مسلمان را خوشحال کردهای؟
هوش مصنوعی: تو سعادت و خوشبختی هستی، زینت و زیبایی این ملت به شمار میآیی، مایه افتخار این امتی، و همچون خورشید در آسمان جهان میدرخشی.
هوش مصنوعی: جهان به خاطر بخشندگی تو روشن شده و دوران به خاطر کفایت و توانایی تو شکل گرفته است.
هوش مصنوعی: اینجا به شخصی اشاره شده که دارای عزم و ارادهای بزرگ و والا است، به گونهای که میتواند بر مشکلات و موانع غلبه کند و به پیشرفتهای عظیمی دست یابد. این اراده به او این قدرت را میدهد که بر تاریکیها و چالشها غلبه کند و به سمت قلههای بلندی حرکت کند.
هوش مصنوعی: با این فکر و تدبیر، میتوانی مشتری را به زیر چرخ گردان بیاوری.
هوش مصنوعی: از مریخ خستهکننده، بنده تو در روز نبرد در میدان، پایینتر بود.
هوش مصنوعی: تو همچون خورشیدی هستی که با نور خود، تاریکیها و ظلمتهای پنهان را از بین میبری و روشنایی را در زمین منتشر میکنی.
هوش مصنوعی: با چرخ زهره، زمین را شاداب میسازد تا از حضور تو در میانهٔ جشن، نغمههایی دلانگیز بسازد.
هوش مصنوعی: هر زمان که تو از قلمدان خود قلمی بیرون میآوری، آسمان به مثابه یک کماندار تیر خود را رها میکند.
هوش مصنوعی: زمانی که ماه مانند نعل طلا میشود، تو نیز باید در میدان به کار خود ادامه دهی.
هوش مصنوعی: آیا جایی هست که آتش دشمن تو روشن شود در حالی که آب انگشت در ماه آبان حضور داشته باشد؟
هوش مصنوعی: در فصل زمستان، وزش باد تو باعث میشود که گیاه پژمرده ریحان دوباره از خاک به سرزند و جان بگیرد.
هوش مصنوعی: تو تمام سعادت و شرافت را در این هفت ستاره مییابی و به راحتی بر این چهار رکن دنیا پیروز میشوی.
هوش مصنوعی: دیگر در این یک عالم نمیتوانی زندگی کنی، زیرا که میخواهی هم دنیا را داشته باشی و هم تدبیرکنندهی آن را.
هوش مصنوعی: هرگاه که زمین و آسمان همواره در آرامش و ثبات باشند، تو هم مانند یک بازیکن چوگان، باید با آرامش و در نهایت دقت عمل کنی و در مسیر خود پیش بروی.
هوش مصنوعی: موی سیاه دلبر مانند بچهگان لوس و ناز میچرخد و با گوی نقرهای بر روی لپهایش بازی میکند.
هوش مصنوعی: بدون آزار دادن، از آرامش خود فاصله نگیر و به بازی زمان نپرداز. وقت خود را با نگران شدن درباره آینده و گذشته هدر نده.
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که ای کاش سرنوشت و تقدیر باعث شود که حاسدان و بدخواهان از وضعیت تو مطلع نشوند و نتوانند به تو آسیب برسانند. در واقع، شاعر به حفاظت از خود و جلوگیری از چشمزخم حاسدان اشاره میکند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
سوار سخن را ضمیر است میدان
سوارش چه چیز است؟ جان سخن دان
خرد را عنان ساز و اندیشه را زین
براسپ زبان اندر این پهن میدان
به میدان خویش اندر اسپ سخن را
[...]
چو غرواشه ریشی به سرخی و چندان
که صد لیف از ده یکش بست بتوان
سه ماهه فراقت بر اهل خراسان
بسی سال بودست آسان و آسان
به جانت که گر بیخبرهاء خیرت
خبر داشت کس را تن از دل دل از جان
زبان بود در کامها بیتو خنجر
[...]
دعا گوی دولت اثیر آنکه وقتی
بخدمت رسیده است درجیش سلطان
مبارک ضمیر تو اشعار او را
پسندیده و گرده تحسین فراوان
بسش داده تعریف و تشریف با تو
[...]
ببردی دلم را بدادی به زاغان
گرفتم گروگان خیالت به تاوان
درآیی درآیم بگیری بگیرم
بگویی بگویم علامات مستان
نشاید نشاید ستم کرد با من
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.