گر براند سویم آن شاهسوار چابک
من نثارش کنم این جان گرانمایه سبک
در جواب او
زیروائی که بود گرم و به او نان تنک
مرهم سینه مجروح بود روز خنک
صحن ماهیچه پر قیمه اگر دست دهد
خرم آن جان گرانمایه که دریافت سبک
جان کند تازه کنون خربزه ابدالی
زان که شیرین و پر آب است و لطیف و نازک
بشنو از من سخنی، هر چه بود از تر و خشک
نگذاری به تک سفره که ماند یک جک
بر سر سفره چو انواع طعام آید پیش
صوفی خسته بود همچو سوار چابک
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این متن، شاعر از عشق و ارادت به یک شاهسوار چابک سخن میگوید و آماده است جان عزیز خود را فدای او کند. او به روزی سرد اشاره میکند که غذای سادهای در اختیار داشته و مرهمی بر زخمهایش یافته است. همچنین اشارهای به لذتهای زودگذر زندگی و ضروری بودن تنوع در سفرهی زندگی دارد. در نهایت، شاعر به خستگی و نیاز خود به غذا و آرامش اشاره میکند.
هوش مصنوعی: اگر آن سوار چالاک مرا در هم بشکند، من جان ارزشمندم را بیدریغ به او تقدیم میکنم.
هوش مصنوعی: زنی که در روزهای سرد به او نان خشک داده میشد، در دلش گرمی داشت و مرهمی بر زخمهایش بود.
هوش مصنوعی: اگر کسی در شرایط سخت و پرمشقت قرار گیرد و بتواند به خوبی از خود محافظت کند، ارزش و اهمیت او دوچندان میشود.
هوش مصنوعی: اکنون وقت آن است که جان تازهای بگیریم، چون خربزهی ابدالی که شیرین و آبدار و نرم و لطیف است.
هوش مصنوعی: به سخنان من گوش کن، هرچیزی که بود از تر و خشک را به یک سفره نچین که در نهایت چیزی باقی نمیماند.
هوش مصنوعی: وقتی که انواع غذاها بر سر سفره میآید، عارف خسته و اندیشمند مانند سوارکاری چابک و پرحرکت به نظر میرسد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.