گنجور

امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » مجنون و لیلی » بخش ۸ - راه نمودن فرزند قره‌العین عین‌الدین خضر را، که از ظلمات دنیا سوی روشنایی گراید، رواه الله من عین الحیوة عمره، کالخضر، بصحه الذات

 

ای چاره ده‌ ماهه زرگانی

هم خضر و هم آب زندگانی

اکنون که نداری از خرد ساز

می‌پروردت زمانه در ناز

امید که چون شوی خردمند

[...]

امیرخسرو دهلوی
 

امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » مجنون و لیلی » بخش ۹ - حکایت شبانی که از غایت همّت‌، تیغ را آیینه وجاهت و قلم را عمدهٔ دولت خود ساخت

 

گویند که در عرب، جوانی

بوده‌ست ز نسبت شبانی

بختش چو به اوج رهبری داشت

همّت به فلک برابری داشت

زان پیشه کز اصل کار بودش

[...]

امیرخسرو دهلوی
 

امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » مجنون و لیلی » بخش ۱۰ - آغاز سلسله جنبانیدن مجنون و لیلی

 

دندانه گشای قفل این راز

زین گونه در سخن کند باز

کان روز که زاد قیس فرخ

رخشنده شد آن قبیله را رخ

زان نور خجستهٔ شب افروز

[...]

امیرخسرو دهلوی
 

امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » مجنون و لیلی » بخش ۱۳ - تنقیه کردن مادر، دماغ مجنون را، به داروی تلخ نصیحت، و از در لفظه، و شیرینی زبان، مفرح سودای او ساختن

 

گوینده، حکایت آن چنان کرد

کان خسته چو با پدر روان کرد

آمد به سرای خویش رنجور

نزدیک به مرگ و از خرد دور

مادر چو بدید حال فرزند

[...]

امیرخسرو دهلوی
 

امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » مجنون و لیلی » بخش ۱۴ - توجه نمودن سید عامریان، سوی داروخانه دارالشفاء محنت و اندوه، تا طلب شربت وصال خسته کند، و تلخ کام بازگشتن

 

پیر از دل دردمند برخاست

اشتر طلبید و محمل آراست

از اهل قبیله مهتری چند

گشتند بهم ز خویش پیوند

رفتند ز بهر خواستاری

[...]

امیرخسرو دهلوی
 

امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » مجنون و لیلی » بخش ۱۵ - شمشیر کشیدن نوفل، از جهت جفت مجنون، و در سواد لیلی کوکبه آراستن، و در قتال مردان کوشیدن

 

خوانندهٔ حرف آشنایی

زین گونه کند سخن سرایی

کان پیر جگر کباب گشته

وز بادهٔ غم خراب گشته

چون زد در عروس نومید

[...]

امیرخسرو دهلوی
 

امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » مجنون و لیلی » بخش ۱۷ - شنیدن لیلی، آوازهای دف تزویج مجنون، و ازان حرارت سوخته شدن

 

گویندهٔ این کهن فسانه

زان شعله چنین کشد زبانه

کان شمع نهان گداز شب خیز

پروانه صفت بر آتش تیز

کبکی که شکسته بال باشد

[...]

امیرخسرو دهلوی
 

امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » مجنون و لیلی » بخش ۱۸ - نامه نبشتن، لیلی، از دودهای دل، سوی مجنون، و ماجرای دل دزدیده، بران آشنا، عرضه کردن

 

آغاز صحیفهٔ معانی

بر نام خدای جاودانی

آن را که هدایتی رساند

اندازه کرا، که واستاند

وآن را که کند ز روشنی دور

[...]

امیرخسرو دهلوی
 

امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » مجنون و لیلی » بخش ۲۳ - بازگشتن کبک خرامان از کوه، و شتر پرنده را بر جناح رفتن، رشته دراز دادن، و کبوتر دیوانه را پر کم گذاشتن

 

چون بر سر چرخ لاجوردی

خورشید نهاد رو به زردی

معشوقهٔ آفتاب پایه

برداشت ز فرق دوست سایه

بر عزم شدن ز جای بر خاست

[...]

امیرخسرو دهلوی
 

امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » مجنون و لیلی » بخش ۲۴ - گریستن لیلی در هوای آشنا، و موج درونه را بدین غزل آبدار بر روی آب آوردن

 

بازم غم عشق در سر افتاد

بنیاد صبوریم بر افتاد

باز این دل خسته درد نو کرد

خود را به وبال من گرو کرد

بازم هوسی گرفت دامن

[...]

امیرخسرو دهلوی
 

امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » مجنون و لیلی » بخش ۲۵ - حاضر شدن مجنون غایب، در غیبت لیلی، و به حضور خیال، از خیال به حضور باز آمدن، و سرود حسرت گفتن، و دست بر دست زدن

 

گوینده چنین فگند بنیاد

کان لحظه کزان غریب ناشاد

معشوق عزیز، روی بنهفت

آن کشته به خواب بی خودی خفت

از زندگیش نبود اساسی

[...]

امیرخسرو دهلوی
 

امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » مجنون و لیلی » بخش ۲۶ - آه کردن مجنون از درونهٔ پرسوز، و این غزل دود اندود، از دودکش دهان، بیرون دادن

 

ما هیچ کسان کوی یاریم

ما سوختگان خام کاریم

چو گل ز خوشی به خنده کوشیم

هر چند لباس ژنده پوشیم

با شیر و گوزن هم عنانیم

[...]

امیرخسرو دهلوی
 
 
۱
۷
۸
۹
۱۰